Lyrics and translation Ebi - Baghe Boloor

Baghe Boloor

من و تو مسافر شب رو به سوی شهر خورشید
خسته از این رهسپاری زیر سایه های تردید
سبزیه مزرعه مونو دست خشک باد سپردیم
توی شهر بی ترحم از غم بی کسی مردیم

هوای برگشتنم بود اگه بال و پری داشتم
بر می گشتم اگه اینجا خودمو جا نمی ذاشتم

واسه بیگانگی ما هیچ نگاهی آشنا نیست
آدما رنگ و وارنگن اما هیچ کی شکل ما نیست
گر چه تو باغ بلوریم اما جنس شیشه نیستیم
با تنای کاغذیمون توی دست آب شکستیم

هوای برگشتنم بود اگه بال و پری داشتم
بر می گشتماگه اینجا خودمو جا نمی ذاشتم.

چیه سوغات من و تو وقت برگشتن از اینجا
بشکنیم سد شبو تا برسیم به صبح فردا
می تونیم با هم بخونیم دوباره شعر رهایی
پر فریاد شه گلومون جای بغض و بی صدایی

هوای برگشتنم بود اگه بال و پری داشتم
بر می گشتم اگه اینجا خودمو جا نمی ذاشتم.

Crystal Garden

My love, you and I have been traveling through the night towards the city of the sun,
Growing weary from this journey beneath the shadow of doubt.
We handed our lush, green fields over to the withering wind,
And in this unforgiving city, we perished from the sorrow of solitude.

I would have returned home if I had wings,
I would have gone back if I hadn't lost myself here.

There are no familiar faces to ease our alienation,
The faces around us are vibrant, but none resemble ours.
Although we dwell within a crystal garden, our bodies are not made of glass,
With our fragile bodies, we shattered like paper in the water.

I would have returned home if I had wings,
I would have gone back if I hadn't lost myself here.

What souvenirs will you and I bring upon our return,
Let's break through the barriers of the night to reach the dawn,
Together, we can sing the song of liberation once more,
Our voices will erupt in jubilation, replacing silence and sorrow.

I would have returned home if I had wings,
I would have gone back if I hadn't lost myself here.