Lyrics and translation Mohsen Yeganeh - Oboor

Oboor

من یه خونه روی آب طرد و سرد و بی پناه من یه مقصدم ولی همیشه اشتباه
من یه ابر بی بخار یه غرور زیر پا آدمای زندگیمو اعتماد نا به جا
آدما میان برن که رد بشم به زور رهگذر شدن همه هی عبور و هی عبور
سرنوشتمو ببین مهربونترینشون غصه هاش به من رسید شادیاش به دیگرون
پا گذاشت تو زندگیم پاشو پس کشید و رفت دور شد صبر کرد سوختنمو دید و رفت
سرنوشتمو ببین مهربونترینشون غصه هاش به من رسید شادیاش به دیگرون
پا گذاشت تو زندگیم پاشو پس کشید و رفت دور شد صبر کرد سوختنمو دید و رفت
وعده های رو هوا وعده های رو هوس از یه جا به بعد دلو باورای من شکست
هی شکستو هی شکست اعتماد نیمه جون از سکوت تو سرم زخم حرف اینو اون
ترسم از غریبه هاست وقتی آشنا بشن حسرتو یه رد پاست آخرش برای من
سرنوشتمو ببین مهربونترینشون غصه هاش به من رسید شادیاش به دیگرون
پا گذاشت تو زندگیم پاشو پس کشید و رفت دور شد صبر کرد سوختنمو دید و رفت
سرنوشتمو ببین مهربونترینشون غصه هاش به من رسید شادیاش به دیگرون
پا گذاشت تو زندگیم پاشو پس کشید و رفت دور شد صبر کرد سوختنمو دید و رفت

Passing Cloud

I am a house upon the water, rejected, cold, and shelterless. I have a destination, but I'm always mistaken.
I am a powerless cloud, with trampled pride. The people in my life, misplaced trust I confide.
People come and go, to forcefully pass by. They all become passersby, just passing by and by.
Look at my fate, the kindest among them. Her sorrows reached me, her joys to others stem.
She stepped into my life, then withdrew and left. She distanced herself, waited, saw me burn, and then she cleft.
Look at my fate, the kindest among them. Her sorrows reached me, her joys to others stem.
She stepped into my life, then withdrew and left. She distanced herself, waited, saw me burn, and then she cleft.
Empty promises in the air, promises of desire. From some point on, my heart and beliefs, she set afire.
She broke and broke, my half-dead trust. From the silence in my head, wounds of others' words, I just.
My fear is of strangers, when they become familiar. Regret is a trace, in the end, it's all I gather.
Look at my fate, the kindest among them. Her sorrows reached me, her joys to others stem.
She stepped into my life, then withdrew and left. She distanced herself, waited, saw me burn, and then she cleft.
Look at my fate, the kindest among them. Her sorrows reached me, her joys to others stem.
She stepped into my life, then withdrew and left. She distanced herself, waited, saw me burn, and then she cleft.