Paroles et traduction Babak Bayat Mani Rahnama Ali Sohrab - Marsiyah

Marsiyah

با تن زخمی از دشنه نارفیق ، در هجوم شب بی امان
یک تنه بی رفیق رد شدی از خطر ، ای قلندر ای پهلوان
ای تو وارث رسم قلندری ، با جغدای شهر همیشه دشمنی
آخرین جون پناه در شب حادثه ، با تنم هم طپش،همیشه با منی
شب خنجر ، شب زنجیر ، شب قداره و دشنه است
تلی از جنس خاکستر به روی غربت آینه است
شب گرگ و شب روباه ، شب وحشت ، شب کفتار
کمین کرده نگاه جغد توی سایه ، روی دیوار
گریه پهلوان از فراق پسر زد سکوت شبو پاره کرد
آتش شعله عشق بی واهمه در فضای شب شراره کرد
تنها لحظه یورش جغد شب ، حیفِ بی صدا تو بشکنی
تنها در شب ساکت و بی عبور ، ای فانوس شب تو روشنی
شب کوچه ، فراموشی ، شب خاموشی فریاد
شب ناکامی شیرین ، شب خودسوزی فرهاد
توی سردابه رخوت ، من تن زخمی رو دریاب
بیا ای جام نوش دارو ، پس از مرگ شب سهراب

Marsiyah

With a body wounded by a treacherous dagger, in the onslaught of a relentless night
You passed through danger alone, without a companion, oh fearless warrior
Oh you who inherit the tradition of wandering dervishes, who are always at odds with the owls of the city
My last refuge on this fateful night, with whom my heart beats in unison, you are always with me
A night of daggers, chains, scimitars, and daggers
A mound of ashes lies upon the mirror of exile
A night of wolves, foxes, terror, and hyenas
The owl's gaze lurks in the shadows, on the wall
A warrior's cries from the loss of his son broke the silence of the night
The flame of fearless love crackled in the night sky
The lone moment of the night owl's attack, it's a shame you'll be broken without a sound
Alone in the silent and deserted night, oh lantern of the night, you are the light
A night of alleys, forgetfulness, and silent screams
A night of شیرین's despair, a night of فرهاد's self-immolation
In the cold, languid tomb, I'm a wounded man, please save me
Come, oh cup of healing, after سهراب's death