paroles de chanson Salam Be Piri - Dariush
                                                آیینه 
                                                من 
                                                شکسته 
                                                چرا
 
                                    
                                
                                                به 
                                                چهره 
                                                غبارم 
                                                نشسته 
                                                چرا
 
                                    
                                
                                                مرا 
                                                ای 
                                                دل 
                                                من 
                                                دعا 
                                                کن
 
                                    
                                
                                                مرا 
                                                ای 
                                                دل 
                                                من 
                                                دعا 
                                                کن
 
                                    
                                
                                                آمد 
                                                زمان 
                                                اسیری 
                                                من
 
                                    
                                
                                                که 
                                                گوید 
                                                سلامی 
                                                به 
                                                پیری 
                                                من
 
                                    
                                
                                                مرا 
                                                ای 
                                                جوانی 
                                                صدا 
                                                کن
 
                                    
                                
                                                مرا 
                                                ای 
                                                جوانی 
                                                صدا 
                                                کن
 
                                    
                                
                                                زمان 
                                                لحظه 
                                                لحظه 
                                                شود 
                                                ماه 
                                                    و 
                                                سالی
 
                                    
                                
                                                زمانی 
                                                بخوابی 
                                                دمی 
                                                با 
                                                خیالی
 
                                    
                                
                                                به 
                                                آسوده 
                                                بودن 
                                                ولی 
                                                کو 
                                                مجالی
 
                                    
                                
                                                مگر 
                                                عمر 
                                                نوحی 
                                                که 
                                                باشد 
                                                محالی
 
                                    
                                
                                                من 
                                                آن 
                                                بید 
                                                پیرم 
                                                که 
                                                می 
                                                ترسم 
                                                اکنون 
                                                شکسته 
                                                شوم 
                                                به 
                                                نوازش 
                                                بادی
 
                                    
                                
                                                من 
                                                آن 
                                                مرغ 
                                                عشقم 
                                                که 
                                                لب 
                                                نگشودم 
                                                میان 
                                                چمن 
                                                به 
                                                ترانه 
                                                شادی
 
                                    
                                
                                                تو 
                                                ای 
                                                نشاط 
                                                زندگی 
                                                کجایی
 
                                    
                                
                                                مگر 
                                                بخوابم 
                                                تا 
                                                به 
                                                خوابم 
                                                آیی
 
                                    
                                
                                                زمان 
                                                لحظه 
                                                لحظه 
                                                شود 
                                                ماه 
                                                    و 
                                                سالی
 
                                    
                                
                                                زمانی 
                                                بخوابی 
                                                دمی 
                                                با 
                                                خیالی
 
                                    
                                
                                                به 
                                                آسوده 
                                                بودن 
                                                ولی 
                                                کو 
                                                مجالی
 
                                    
                                
                                                مگر 
                                                عمر 
                                                نوحی 
                                                که 
                                                باشد 
                                                محالی
 
                                    
                                
                                                من 
                                                آن 
                                                بید 
                                                پیرم 
                                                که 
                                                می 
                                                ترسم 
                                                اکنون 
                                                شکسته 
                                                شوم 
                                                به 
                                                نوازش 
                                                بادی
 
                                    
                                
                                                من 
                                                آن 
                                                مرغ 
                                                عشقم 
                                                که 
                                                لب 
                                                نگشودم 
                                                میان 
                                                چمن 
                                                به 
                                                ترانه 
                                                شادی
 
                                    
                                
                                                تو 
                                                ای 
                                                نشاط 
                                                زندگی 
                                                کجایی
 
                                    
                                
                                                مگر 
                                                بخوابم 
                                                تا 
                                                به 
                                                خوابم 
                                                آیی
 
                                    
                                
                                                زمان 
                                                لحظه 
                                                لحظه 
                                                شود 
                                                ماه 
                                                    و 
                                                سالی
 
                                    
                                
                                                زمانی 
                                                بخوابی 
                                                دمی 
                                                با 
                                                خیالی
 
                                    
                                
                                                به 
                                                آسوده 
                                                بودن 
                                                ولی 
                                                کو 
                                                مجالی
 
                                    
                                
                                                مگر 
                                                عمر 
                                                نوحی 
                                                که 
                                                باشد 
                                                محالی
 
                                    
                                
                            Attention! N'hésitez pas à laisser des commentaires.