Paroles et traduction Dariush - Saleh 2000 (Live)

Saleh 2000 (Live)

سال سقوط, سال فرار
سال گریز و انتظار
عصر شکفتن فلز
سال سیاه دو هزار
سال سقوط عاطفه
تا بی نهایت زیر صفر
نهایت معراج ذهن
اندیشه ی تفسیر صفر
تو ذهن ماشینهای سرد
معنای عشق و احتیاج
روی نوار حافظه
یعنی یه درد بی علاج
سال به بن بست رسیدن
پنجه به دیوار کشیدن
از معنویت گم شدن
تن به غریزه بخشیدن
قبیله یعنی یه نفر
هم خونی معنا نداره
همبستگی خوابیه که
تعبیر فردا نداره
سال سقوط, سال فرار
سال گریز و انتظار
پاییز تلخ و بی بهار
سال سیاه دو هزار
سالی که خون تو رگها نیست
قلب فلزی تو سینه است
وقتی که تفسیر زمان
شکستگیه آیینه است
قبیله یعنی یه نفر
هم خونی معنا نداره
همبستگی خوابیه که
تعبیر فردا نداره
تو اون روزایی که میاد
کسی به فکر کسی نیست
هرکی به فکر خودشه
به فکر فریاد رسی نیست
همه به هم بی اعتنا
حتی به مرگ هم دیگه
کسی اگه کمک بخواد
کی میدونه اون چی میگه
توی کتابای لغت
سفیده برگا همیشه
نه دشمنی نه دوستی
هیچی نوشته نمیشه
این ناگزیره واسه ما
سیر صعودی تا سقوط
همیشه قصه ی صدا
تمومه با حرف سکوت
وقتی که آیینه ی عشق
سیاه بشه زیر غبار
وقت طلوع فاجعه است
می رسه سال دو هزار

Saleh 2000 (Live)

Year of سقوط, Year of فرار
Year of گریز and انتظار
Age of blooming فلز
Black year two thousand
Year of سقوط عاطفه
To infinity under zero
Height of معراج ذهن
Thought of interpreting صفر
In the mind of cold machines
The meaning of love and احتیاج
On the memory tape
Means an incurable درد
Year of reaching a بن بست
Pulling on the wall with پنجه
Losing معنویت
Giving تن to غریزه
Tribe means one نفر
هم خونی has no meaning
همبستگی is a خواب that
Has no interpretation tomorrow
Year of سقوط, Year of فرار
Year of گریز and انتظار
Bitter and springless پاییز
Black year two thousand
Year when there is no خون in the veins
There is a metal قلب in the سینه
When the interpretation of time
Is the breakage of آیینه
Tribe means one نفر
هم خونی has no meaning
همبستگی is a خواب that
Has no interpretation tomorrow
In those days that are coming
No one thinks of anyone
Everyone thinks of themselves
No one thinks of giving shout of help
All are indifferent to each other
Even to each other's مرگ
If someone asks for help
Who knows what they are saying
In the books of لغت
The leaves of are always white
Neither دشمنی nor دوستی
Nothing is written
This is inevitable for us
Ascending path to سقوط
Always the story of صدا
Ends with the word سکوت
When the mirror of عشق
Becomes black under غبار
It is the time of فاجعه dawn
The year two thousand will come