Paroles et traduction Moein - Neyrang

Neyrang

به من اونكه بدی آموخت تو بودی
من و آتیش زد و خود سوخت تو بودی
اونكه با تیغ به زهر آلوده عشق
دل و دیدم و بهم دوخت تو بودی
اونكه با شعبده بازی به نیرنگ
لب فریاد من و دوخت تو بودی

به من اونكه بدی آموخت تو بودی
من و آتیش زد و خود سوخت تو بودی

آخر این قصه ما از خود ما
از ابتدا پیدا بود نیرنگ بود رویا بود
دشمن ما از خود ما
هر لحظه بین ما بود از ما بود با ما بود
--- ---
تو من و به بازی تلخی كشوندی
كه ندونسته به انتها رسوندی
من به خواب تو تو جادو شده خواب
دشمن ما رو سر سفره نشوندی
اونكه دل به قصه ها باخت تو بودی
خونمون را روی آب ساخت توبودی

آخر این قصه ما از خود ما
از ابتدا پیدا بود نیرنگ بود رویا بود
دشمن ما از خود ما
هر لحظه بین ما بود از ما بود با ما بود

آخر این قصه ما از خود ما
از ابتدا پیدا بود نیرنگ بود رویا بود
دشمن ما از خود ما
هر لحظه بین ما بود از ما بود با ما بود

Deceit

You were the one who taught me how to be cruel
You set me ablaze and burned yourself
The one who poisoned the blade of love
And pierced my heart and eyes, it was you
The one who with trickery and deceit
Silenced my cries, it was you

You were the one who taught me how to be cruel
You set me ablaze and burned yourself

The end of our tale was evident from the start
Deceit it was, a mere dream
Our enemy was within us
Ever-present, a part of us
--- ---
You dragged me into a bitter game
Unknowingly, you led me to my end
I was lost in your slumber, your spellbound dream
You placed our enemy at our dining table
You were the one who succumbed to empty promises
You built our castle upon the shifting sands

The end of our tale was evident from the start
Deceit it was, a mere dream
Our enemy was within us
Ever-present, a part of us

The end of our tale was evident from the start
Deceit it was, a mere dream
Our enemy was within us
Ever-present, a part of us