خانم پس ما کی میتونیم ببینیمش؟ ... صبر کنین خود آقای دکتر تشریف آوردن
Miss, when can we see him? ... Wait, the doctor himself is here.
خانم پرستار؟ ... میشه بگین اینجا چه خبره؟
Nurse? ... Can you tell me what's going on here?
چرا این همه خبرنگار ایستاده پشت در بیمارستان؟
Why are all these reporters standing outside the hospital?
آقای دکتر یه سری آدم اومدن اینجا میخوان بدونن که اون خواننده ای که الان توی کماست تو چه وضعیتی واقعا من نمیتونم جلوشونو بگیرم ... خودتون یه کاری کنین
Doctor, some people have come here wanting to know about the condition of the singer who is currently in a coma. I really can't stop them ... please do something about it yourself.
موردی نیست ... شما میتونین برین
It's alright ... you can go.
مرسی آقای دکتر
Thank you, doctor.
ببینین دوستان ... از سال 1379 من روانشناس رضا بودم
Look, friends ... since 1980, I have been Reza's psychologist.
یعنی روانشناس خانوادگی اونا
I mean, their family psychologist.
رضا در سال 87 ... بر اثر مصرف بیش از اندازه ی ترکیبی از
Reza in 2008 ... went into a coma due to excessive consumption of a combination of
ماریجوانا و کوکائین به کما رفت
marijuana and cocaine.
اِ ولی خوب آقای دکتر ایشون یکی از رپرای خوب مونن
Oh, but doctor, he is one of our good rappers.
یعنی واقعا نمیشه کاریش کرد ... من واقعا انتظارم از شما
Is there really nothing that can be done ... I really expect from you
اجازه بدید ... اون کاملا در جهنم بوده و چیزایی که میدید و اتفاقاتی که براش می اُفتاده بیشتر شبیه نوعی واقعیته
Let me explain ... he has been completely in hell, and the things he sees and the events that happen to him are more like a kind of reality.
به من گفت در اون دنیا فرشته ای کمکش می کرده که اونو استاد رویا نامیده ... که بهش درس زندگی آموزش میداده
He told me that in that world an angel was helping him, whom he called the Dream Teacher ... who taught him life lessons.
البته طبق مطالعات من ... حرفای رضا در نوشته های کتابای ماورا الطبیعه اومده و حرفای رضا باهاش مطابقت داره ... با تمام این تفاسیر ازتون میخوام که خوشحال باشین
Of course, according to my studies ... Reza's words are found in the writings of supernatural books, and Reza's words match them ... with all these interpretations, I want you to be happy.
من دارم روش کار میکنم تا بزودی به واقعیت برگرده ... تنها خواهشی که ازتون دارم این که ایجا رو ترک کنین
I'm working on it so he can return to reality soon ... the only thing I ask of you is to leave this place.
چون اینجا لحظه به لحظه داره پر از خبرنگار میشه و من الان باید برم پیشش
Because this place is getting crowded with reporters every moment, and I have to go to him now.
هنوز در حال مراقبه ای ... نمیخوای این روزه ی سکوتتو بشکنی
You are still meditating ... don't you want to break this vow of silence?
با توجه به آزمایش هایی که رو ذهنت انجام دادم میتونی بزودی به دنیای واقعیت برگردی ... خیلیا منتظرتن
Based on the tests I did on your mind, you can soon return to the real world ... many are waiting for you.
Hossein, I'm very worried ... I don't know what will happen.
نگرانی تو درک میکنم ... منم نگرانم ... هممون نگرانیم
I understand your concern ... I'm worried too ... we all are.
ولی خودت میدونی ... بزودی میبینی که حالش خوب میشه و میاد بیرون و باید همه خوشحال باشیم که میاد بیرون تو مسیر درست پا میذاره و حرکت میکنه
But you know ... soon you will see that he will get well and come out, and we should all be happy that he is coming out and stepping on the right path and moving forward.