Paroles et traduction Siamak Abbasi - Roozhaye Khoob

Roozhaye Khoob

سن و سالم کم بود غرق بازی بودم
به همون دنیای ساده راضى بودم
شاد بودم شاد و سر خوش و بازیگوش
سادگی دنیامو می گرفت در آغوش
هر کجا می رفتم می شکفتم در خود
شیطنت میکردم عشق جاری می شد
اون روزا یادم هست زندگی با ما بود
پدرم می جنگید مادرم زیبا بود
روزهای خوبو بی صدا سوزوندیم
بین اون بازیها کاش جا میموندیم
روزهای خوبو بی صدا سوزوندیم
بین اون بازیها کاش جا میموندیم
عشق میدادیمو میگرفتیم از هم
قهرها کوتاه بود دوستی ها محکم
زندگیمون خالی از غم و ماتم بود
شاد بودم وقتی سن و سالم کم بود
روزهای خوبو بی صدا سوزوندیم
بین اون بازیها کاش جا میموندیم

Beautiful Flowers

I was young and engrossed in play
I was content in that simple world
I was happy and cheerful and playful
The simplicity of my world embraced me
Wherever I went, I blossomed within myself
I was mischievous and love flowed
I remember those days, life was with us
My father fought, my mother was beautiful
We silently burned away the good days
I wish we could have stayed among those games
We silently burned away the good days
I wish we could have stayed among those games
We gave and received love from each other
The quarrels were short, the friendships were strong
Our lives were free of sorrow and mourning
I was happy when I was young
We silently burned away the good days
I wish we could have stayed among those games