Текст и перевод песни Ali Abdolmaleki - Daryaye lanati

Daryaye lanati

بیزارم از شمال از هر چی خاطره ست
بیزارم از غمی که تو دلم نشست
دلگیرم از خودم دلگیرم از همه
چون عاشقت شدم این گریه حقمه
خوشحالی منو دریا ازم گرفت
از دست دادمت دنیامو غم گرفت
دریا تو رو گرفت دریا چشاتو برد
دنیام بودیو دنیام با تو مرد
هرچ درد اینجوری منو شکست نداد
دریای لعنتی عشقمو پس نداد
بیزارم از خیال از فکرای محال
تا روز مرگمم بیزارم از شمال
نمی خوام برم اون حوالی تو اون جاده های شمالی
بگم جات خالی نفس می کشم با چه بغضی
قدم میزنم با چه حالی فقط جات خالی
رفتیم با هم شمال همه چی عالی بود
اما میومدم جات دیگه خالی بود
تو جاده شمال باهات قدم زدم
با خنده رفتیمو با گریه اومدم
کی جاتو پر کنه کی زندگیم بشه
کی هست که ماله دیوونگیم بشه
این غصه ها منو بعد از تو می کشن
کاشکی یکی تو رو.برگردونه به من
نمی خوام برم اون حوالی
تو اون جاده های شمالی
بگم جات خالی
نفس می کشم با چه بغضی
قدم میزنم با چه حالی
فقط جات خالی

Cursed Sea

I despise the north and all the memories it holds,
I despise the sorrow that has settled in my heart.
I am resentful towards myself and everyone else,
Because I fell in love with you, I deserve this misery.
The sea stole my happiness away,
The loss of you left my world in darkness.
The sea took you, it took your eyes away,
You were my world, and my world died with you.
No other pain has broken me like this,
The cursed sea refused to give me my love back.
I despise fantasies and unrealistic thoughts,
For the rest of my life, I will despise the north.
I never want to go near those places again, those northern roads.
I will tell myself that your seat is empty, as I breathe with such sorrow,
I will walk with such grief, only your absence fills my heart.
We went to the north together, everything was perfect,
But when I returned, your place was empty.
I walked with you on the northern roads,
We left with laughter, I returned with tears.
Who can take your place, who can become my life,
Who can endure my madness,
These sorrows will kill me after you,
I wish someone could bring you back to me.
I never want to go near those places again,
Those northern roads.
I will tell myself that your seat is empty,
As I breathe with such sorrow,
I will walk with such grief,
Only your absence fills my heart.