Текст и перевод песни YAS - Vasiat Nameh
Vasiat Nameh
Last Will and Testament
آدما
از
هم
که
دور
میشن
People
drift
apart,
سلام
سرد
هم
به
زور
میگن
Forced
greetings
become
the
norm.
آدما
از
مرگ
و
خون
میگن
They
talk
of
death
and
bloodshed,
با
صد
تا
حسرت
به
گور
میرن
Carrying
regrets
to
their
graves.
آدما
از
هم
که
دور
میشن
People
drift
apart,
سلام
سرد
هم
به
زور
میگن
Forced
greetings
become
the
norm.
آدما
از
مرگ
و
خون
میگن
They
talk
of
death
and
bloodshed,
با
صد
تا
حسرت
به
گور
میرن
Carrying
regrets
to
their
graves.
آه،چقدر
عُـقده
نگه
داشتم
تو
دل
پيرم
Ah,
the
burdens
I've
held
in
my
aged
heart,
چقدر
دویدم
و
فهميدم
رو
تردميلم
Running
endlessly
on
a
treadmill
of
life.
وقتی
منو
ديدی
بهم
میگی
چه
قبراق
شدی
You
see
me
and
say,
"How
lively
you've
become,"
ولی
من
می
دونم
از
تو
چقدر
تركيدم
But
you
don't
know
how
I've
crumbled
within.
اون
آدما
كه
نوكرتم
بهت
میگن
Those
who
flatter
you,
calling
themselves
your
servants,
با
چند
تا
كلام
چرب
زبونی
تو
دلت
میرن
With
sweet
words,
they
worm
their
way
into
your
heart.
كافيه
كه
بلا
استفاده
بشی
اون
وقت
But
when
you're
no
longer
of
use,
می
بينی
كه
مثل
يه
تيكه
ورق
جرت
ميدن
They'll
discard
you
like
a
worthless
piece
of
paper.
قفلی
، حرف
دل
و
به
غريبه
گفتی
I
confided
in
a
stranger,
foolishly
revealing
my
heart,
واسه
زخم
همه
مرحمی
صليب
سرخی
A
Red
Cross
for
everyone's
wounds,
به
تو
كه
رسيد
هولت
دادن
سريع
بيفتی
But
when
it
came
to
me,
they
pushed
me
to
fall,
رو
تله
موشه
كه
پيدا
میكنی
پنير
مفتی
Like
finding
free
cheese
on
a
mousetrap.
ياد
نگرفتم
از
كسی
درس
اتحاد
I
never
learned
the
lesson
of
unity,
فقط
ياد
دادن
كه
برم
جلو
با
ترس
و
اضطراب
Only
taught
to
move
forward
with
fear
and
anxiety.
تجربه
هام
بهم
قصه
داد
تا
مثل
باد
My
experiences
gave
me
stories,
like
the
wind,
استفاده
كنم
از
اين
استعداد
To
utilize
this
inherent
talent.
چه
نقشه
ها
كه
پشت
سرم
واسم
می
چينن
The
schemes
they
plot
behind
my
back,
منم
از
اينكه
فكرشون
كوتاهه
ماتم
می
گيرم
Their
shortsightedness
fills
me
with
sorrow.
واسم
مهم
نيست
من
كه
پای
كارم
می
شينم
It
matters
not,
for
I
remain
committed,
ولی
خيلی
غم
انگيزه
وقتی
دارم
می
بينم
But
it's
truly
disheartening
to
witness,
آدما
از
هم
که
دور
میشن
People
drifting
apart,
سلام
سرد
هم
به
زور
میگن
Forced
greetings
become
the
norm.
آدما
از
مرگ
و
خون
میگن
They
talk
of
death
and
bloodshed,
با
صد
تا
حسرت
به
گور
میرن
Carrying
regrets
to
their
graves.
آدما
از
هم
که
دور
میشن
People
drifting
apart,
سلام
سرد
هم
به
زور
میگن
Forced
greetings
become
the
norm.
آدما
از
مرگ
و
خون
میگن
They
talk
of
death
and
bloodshed,
با
صد
تا
حسرت
به
گور
میرن
Carrying
regrets
to
their
graves.
خب
ما
سطحی
ترین
مشكلات
رو
عميق
می
بینيم
و
We
magnify
the
most
trivial
problems,
عمیق
ترين
مشكلاتمون
رو
سطحی
می
گيريم
و
And
trivialize
our
deepest
struggles,
حال
می
كنيم
وقتی
همدیگه
رو
زخمی
می
بينيم
و
Finding
pleasure
in
each
other's
wounds,
قسطی
حال
میديم
و
آخر
همه
رو
نقدی
می
گیريم
Giving
installments
of
kindness,
only
to
collect
in
full.
وقتی
می
میریم
چشما
میشه
ماتم
و
خون
When
we
die,
eyes
filled
with
sorrow
and
blood,
ترفیع
می
گيريم
و
تازه
میشیم
آدم
خوب
We're
promoted,
finally
becoming
good
people.
یادمه
خوب
من
تموم
اينا
رو
دقیقا
به
چشمم
I
remember
well,
I've
witnessed
all
this,
دیدم
و
كلمه
كلمه
از
رو
حقيقت
نوشتم
Every
word
I
write
stems
from
truth.
اونم
اینه
كه
تو
فقط
داری
نقشه
هاتو
می
چینی
You're
just
scheming,
planning
your
ascent,
وقتی
میرسی
به
قدرت
و
اون
بالاها
می
شینی
Climbing
to
power
and
sitting
at
the
top.
مراقب
رفتارت
با
آدما
باش
Be
mindful
of
how
you
treat
others,
یه
روزی
بر
میگردی
پايين
همون
آدما
رو
می
بینی
One
day
you'll
fall,
and
face
those
same
people
again.
حالا
خدا
باهات
حال
كرده
God
may
favor
you
now,
ولی
كنارشم
برات
یه
چاه
كنده
But
He
has
also
dug
a
pit
beside
you.
یعنی
كه
وقتی
تو
رفتی
تو
فاز
قدرت
Meaning,
when
you
enter
the
realm
of
power,
یهو
ديدی
شـدی
كارمـنـدِ
كارمندِت
You
might
find
yourself
subordinate
to
your
own
subordinate.
من
اين
بحث
رو
اینجا
مطرح
می
كنم
I
raise
this
point
here,
هر
چند
میدونم
همين
هم
سرنخ
می
كنن
Though
I
know
they'll
twist
it
against
me.
نشستن
با
مغز
خراب
و
هر
لحظه
تو
فكر
Sitting
with
corrupted
minds,
plotting
every
moment,
كه
تو
رو
لـِه
كـنـن
یه
گله
اهلِ
كوفه
To
crush
you,
a
pack
of
Kufa's
betrayers.
اونا
كه
فِقَط
میرن
به
دنبال
حاشیه
Those
who
seek
only
distractions,
و
خوب
اصل
هدف
فِقَط
فروپاشیه
Their
sole
objective
is
your
downfall.
ها
چيه
؟؟؟
نكنه
میخوای
بگی
فَقَط
نه
فِقَط؟
What?
Don't
tell
me
it's
"faqat"
not
"feqat"?
ببين
به
همين
میگن
حاشیه
See,
this
is
what
I
mean
by
distractions.
اونا
كه
گنده
كردنت
واسشون
راحته
Those
who
build
you
up
with
ease,
اولاش
تنها
فكر
و
ذكرشون
حمایته
Their
initial
focus
is
solely
on
support.
بهت
میگن
كم
نیار
برو
جلو
وا
نده
They
urge
you
on,
"Don't
give
up,
push
forward,"
...تا
گنده
شدی
یهو
می
كنن
تو
...Until
you're
big,
then
they
turn
on
you.
آدما
از
هم
که
دور
میشن
People
drift
apart,
سلام
سرد
هم
به
زور
میگن
Forced
greetings
become
the
norm.
آدما
از
مرگ
و
خون
میگن
They
talk
of
death
and
bloodshed,
با
صد
تا
حسرت
به
گور
میرن
Carrying
regrets
to
their
graves.
آدما
از
هم
که
دور
میشن
People
drift
apart,
سلام
سردم
به
زور
میگن
Forced
greetings
become
the
norm.
آدما
از
مرگ
و
خون
میگن
They
talk
of
death
and
bloodshed,
با
صدتا
حسرت
به
گور
میرن
Carrying
regrets
to
their
graves.
راستش
بهم
گفتن
كه
تو
اين
كارم
وصيت
كنم
They
told
me
to
leave
a
will
in
this
work,
ترجیحا
می
خوام
كه
تمركز
رو
مسيرم
كنم
I'd
rather
focus
on
my
path.
وصیت
واسه
من
به
معنای
حرف
آخره
A
will,
to
me,
signifies
the
final
word,
كه
بعدش
سكوتِ
واسم
سخته
باورش
Followed
by
a
silence,
hard
to
fathom.
سكوتِ
من
و
تو
يعنی
كه
ديگه
ما
Our
silence
means
we
must
accept,
همين
كه
هست
رو
قبول
كنيم
Things
as
they
are.
بری
تو
لاكتو
و
صداتو
بُكُشی
Retreat
into
your
shell,
silence
your
voice,
تو
دل
شهر
و
تموم
كنی
And
fade
away
in
the
heart
of
the
city.
چون
كه
زندگی
دشواره
چشمات
پُـر
اشكه
Life
is
hard,
your
eyes
filled
with
tears,
دشوار؟
چی
بگم
از
سشوار
گذشته
Hard?
It's
beyond
a
hairdryer's
heat.
خنده
داره
ولی
داخـلـش
چه
تـلخه
It's
laughable,
yet
so
bitter
within,
نتيجه
اينه
كه
سكوت
تنها
حاصلش
یه
زخمه
The
result
of
silence
is
a
single
wound.
زخم
كاری
كه
مغزتو
از
درون
پاشید
A
fatal
blow
that
shatters
your
mind
from
within,
مهم
اينه
كه
هر
جوری
دوست
داری
همون
باشی
The
important
thing
is
to
be
true
to
yourself,
من
كه
تا
چشم
دور
و
بری
هامو
دور
می
بینم
As
I
observe
the
deception
around
me,
با
ذوق
و
شوق
میشینم
و
یه
كارتون
می
بينم
I
sit
with
joy
and
watch
cartoons.
هنوز
با
گیر
دادن
های
مادرم
جون
می
گیرم
My
mother's
nagging
still
brings
me
life,
هنوز
با
دمپایی
از
سر
كوچه
نون
می
گیرم
I
still
fetch
bread
from
the
corner
store
in
my
slippers,
هنوز
تو
اوج
بلندی
از
همه
خار
ترم
Even
at
my
peak,
I
remain
the
most
humble,
هرچی
پخته
بشم
باز
از
همه
خام
ترم
The
more
I
mature,
the
more
naive
I
become.
رئیس
هم
كه
بشم
واسه
وطن
كارگرم
Even
as
a
leader,
I'll
be
a
servant
to
my
nation,
اينارو
نوشتم
تا
از
اين
دنيا
لال
نرم
I
write
these
words
so
I
don't
depart
this
world
speechless.
آدما
از
هم
که
دور
میشن
People
drift
apart,
سلام
سرد
هم
به
زور
میگن
Forced
greetings
become
the
norm.
آدما
از
مرگ
و
خون
میگن
They
talk
of
death
and
bloodshed,
با
صد
تا
حسرت
به
گور
میرن
Carrying
regrets
to
their
graves.
آدما
از
هم
که
دور
میشن
People
drift
apart,
سلام
سردم
به
زور
میگن
Forced
greetings
become
the
norm.
آدما
از
مرگ
و
خون
میگن
They
talk
of
death
and
bloodshed,
با
صدتا
حسرت
به
گور
میرن.
Carrying
regrets
to
their
graves.
Оцените перевод
Оценивать перевод могут только зарегистрированные пользователи.
Авторы: yas
Внимание! Не стесняйтесь оставлять отзывы.