Arthur Brown - Sunrise Lyrics

Lyrics Sunrise - Arthur Brown



برگردان: ندا پرواز
سپیده دم در هنگام کشته شدنم
مرا در میان راه رها کرده
در جستجوی روشنایی به اطراف مینگرم
حتی نخواهی گذاشت که روز را ببینم
هرجا که سر میگردانم، چیزی نیست
جز امواج نابودی و جنون.
در اعماق روحم ولوله ای برپاست
خدایا، آن را به من باز گردان!
انگشت اشاره گر
به زودی دوباره تو را نشان خواهد داد
بازوانی که تو را در آغوش میکشند
وجودت را پر از درد خواهند کرد
و از این روست، که من به کسی عشق میورزم
در اعماق قلبم آزاد خواهم بود
تا (با این آلام) روحم را بپرورانم
و سپس فردا میتوانم باز هم سرشار از شادی و سرزندگی باشم
هر چند در نگاه اطرافیان، راهی بس دراز و دور از دسترس به نظر می رسد
و احتمالاً سراسر دنیا را
در آرزوی زیبایی جستجو میکنی
اما هیچگاه به آنچه مردم می گویند گوش نکن، هیچگاه گوش نکن
تو دقیقا آنچه باید باشی هستی
درغیر این صورت هرگز (مساله را) درک نخواهی کرد
من دیگر هرگز دوباره احمق نخواهم شد
سعی میکنم در ذهنم بدان دست پیدا کنم
من در جستجوی راه خواهم بود
تلاش میکنم و دوباره نفس (رهایی) خواهم کشید
از میان راه نگاه میکنم
سعی میکنم روز را درخشان کنم
من به این درک رسیده ام که هیچ چیز نمی تواند انسان را سرخورده کند!
هیچ یک از دارایی ها و متعلقاتش
هیچ یک از خواسته هایش
درست همانطور که هیچ کدام از داشته هایش خوشحالش نمی کند!



Writer(s): Arthur Brown


Arthur Brown - Fire: The Story of Arthur Brown




Attention! Feel free to leave feedback.