Mehrab - Art & the Author paroles de chanson

paroles de chanson Art & the Author - Mehrab



چشامو بستم و یاد تو افتادم
نتونستم بیام ببخشید از پا افتادم
دوره کردن داداشتو اینجا یه مشت نامرد
حسین داداش حلالم کن از نفس افتادم
عباس تو سرش پایینه واسه مشک آب
نتونستم برسونم حتی یه چیکه آب
دنبال آب رفتم ولی نرسیدم آخر
سراغ هرجا رفتم فقط دیدم سراب
خداحافظ داداش انگاری خواب آخره
خوبه که نبودی گریه نکنه مادرت
اما میدونم که امروز سرتو میبرن
خوب شد این جوری ندیدمت
بمیره برادرت
ما میریم ولی تا هزار سال بعد پارچه های مشکی
تو دیدتو با خون نوشتی
فقط موندم خدا میخواد با چی پاداشتو بده
چشتو پر نمیکنه نه هیچ نه بهشتی
تو رفتی که دل این مظلوم ها آروم بگیره
آی اهل خیمه حسین داره آروم میمیره
انگاری مشک عباسو با صد تا تیر سوراخ کردن
خون داداشم سنگینه کسی گردن نمیگیره
گوشواره های رقیه اش ، پاهای برهنه اش
باباش نیست ببینه چی آوردن سر بچه اش
سر باباشو نشون دادن به بچه چند ساله
دخترش که هیچی دل آسمون هم می باره
آخه که پیدا میشه رو دلش مرهم بزاره
عموشونم که رفت دیگه برنگشت آب بیاره



Writer(s): Mehrab Karimi


Mehrab - Art & the Author
Album Art & the Author
date de sortie
02-08-2022




Attention! N'hésitez pas à laisser des commentaires.