Songtexte Mehmane Nakhandeh - Dariush
                                                برای 
                                                گفتن 
                                                من 
،                                                شعر 
                                                هم 
                                                به 
                                                گِل 
                                                مانده
 
                                    
                                
                                                نمانده 
                                                عمری 
                                                    و 
                                                صدها 
                                                سخن 
                                                به 
                                                دل 
                                                مانده
 
                                    
                                
                                                صدا 
                                                که 
                                                مرهم 
                                                فریاد 
                                                بود 
                                                زخم 
                                                را
 
                                    
                                
                                                به 
                                                پیش 
                                                زخم 
                                                عظیم 
                                                دلم 
                                                خجل 
                                                مانده
 
                                    
                                
                                                از 
                                                دست 
                                                عزیزان 
                                                چه 
                                                بگویم 
                                                گله 
                                                ای 
                                                نیست
 
                                    
                                
                                                گر 
                                                هم 
                                                گله 
                                                ای 
                                                هست 
                                                دگر 
                                                حوصله 
                                                ای 
                                                نیست
 
                                    
                                
                                                سرگرم 
                                                به 
                                                خود 
                                                زخم 
                                                زدن 
                                                در 
                                                همه 
                                                عمرم
 
                                    
                                
                                                هر 
                                                لحظه 
                                                جز 
                                                این 
                                                دسته 
                                                مرا 
                                                مشغله 
                                                ای 
                                                نیست
 
                                    
                                
                                                دیری 
                                                است 
                                                که 
                                                از 
                                                خانه 
                                                خرابان 
                                                جهانم
 
                                    
                                
                                                بر 
                                                سقف 
                                                فرو 
                                                ریخته 
                                                ام 
                                                چلچله 
                                                ای 
                                                نیست
 
                                    
                                
                                                در 
                                                حسرت 
                                                دیدار 
                                                تو 
                                                آواره 
                                                ترینم
 
                                    
                                
                                                هر 
                                                چند 
                                                که 
                                                تا 
                                                منزل 
                                                تو 
                                                فاصله 
                                                ای 
                                                نیست
 
                                    
                                
                                                روبروی 
                                                تو 
                                                کیم 
                                                من 
؟                                                یه 
                                                اسیر 
                                                سرسپرده
 
                                    
                                
                                                چهره 
                                                تکیده 
                                                ای 
                                                که 
                                                تو 
                                                غبار 
                                                آینه 
                                                مرده
 
                                    
                                
                                                من 
                                                برای 
                                                تو 
                                                چی 
                                                هستم 
؟                                                کوه 
                                                تنهای 
                                                تحمل
 
                                    
                                
                                                بین 
                                                ما 
                                                پل 
                                                عذابه 
،                                                منه 
                                                خسته 
                                                پایه 
                                                    ی 
                                                پل
 
                                    
                                
                                                ای 
                                                که 
                                                نزدیکی 
                                                مثلِ 
                                                من 
،                                                به 
                                                من 
                                                اما 
                                                خیلی 
                                                دوری
 
                                    
                                
                                                خوب 
                                                نگام 
                                                کن 
                                                تا 
                                                ببینی 
                                                چهره 
                                                درد 
                                                    و 
                                                صبوری
 
                                    
                                
                                                کاشکی 
                                                میشد 
                                                تا 
                                                بدونی 
                                                من 
                                                برای 
                                                تو 
                                                چی 
                                                هستم
 
                                    
                                
                                                از 
                                                تو 
                                                بیش 
                                                از 
                                                همه 
                                                دنیا 
،                                                از 
                                                خودم 
                                                بیش 
                                                از 
                                                تو 
                                                خستم
 
                                    
                                
                                                ببین 
                                                که 
                                                خستم 
،                                                غروره 
                                                سنگم 
                                                اما 
                                                شکستم
 
                                    
                                
                                                کاشکی 
                                                از 
                                                عصای 
                                                دستم 
                                                یا 
                                                که 
                                                از 
                                                پشت 
                                                شکستم
 
                                    
                                
                                                تو 
                                                بخونی 
                                                تا 
                                                بدونی 
                                                از 
                                                خودم 
                                                بیش 
                                                از 
                                                تو 
                                                خستم
 
                                    
                                
                                                ببین 
                                                که 
                                                خستم 
،                                                تنها 
                                                غروره 
                                                عصای 
                                                دستم
 
                                    
                                
                                                از 
                                                عذاب 
                                                با 
                                                تو 
                                                بودن 
                                                در 
                                                سکوت 
                                                خود 
                                                خرابم
 
                                    
                                
                                                نه 
                                                صبورم 
                                                    و 
                                                نه 
                                                عاشق 
،                                                من 
                                                تجسم 
                                                عذابم
 
                                    
                                
                                                تو 
                                                سراپا 
                                                بی 
                                                خیالی 
،                                                من 
                                                همه 
                                                تحملِ 
                                                درد
 
                                    
                                
                                                تو 
                                                نفهمیدی 
                                                چه 
                                                دردی 
                                                زانوی 
                                                خستمو 
                                                تا 
                                                کرد
 
                                    
                                
                                                زیر 
                                                بار 
                                                با 
                                                تو 
                                                بودن 
،                                                یه 
                                                ستون 
                                                نیمه 
                                                جونم
 
                                    
                                
                                                اینکه 
                                                اسمش 
                                                زندگی 
                                                نیست 
،                                                جون 
                                                به 
                                                لبهام 
                                                میرسونم
 
                                    
                                
                                                هیچی 
                                                جز 
                                                شعر 
                                                شکستن 
                                                قصه 
                                                    ی 
                                                فردای 
                                                من 
                                                نیست
 
                                    
                                
                                                این 
                                                ترانه 
                                                    ی 
                                                زواله 
،                                                این 
                                                صدا 
،                                                صدای 
                                                من 
                                                نیست
 
                                    
                                
                                                ببین 
                                                که 
                                                خستم 
                                                تنها 
                                                غروره 
،                                                عصای 
                                                دستم
 
                                    
                                
                            1 Nefrin Nameh
2 Ay Eshgh
3 Dastaye Tou
4 Saale Dohezar
5 Soghout
6 Ghalandar
7 Dastaye Tou
8 Deevar
9 Mehmane Nakhandeh
10 Gozashtehaye Dour
11 Marge Shab
12 Talayehdar
Attention! Feel free to leave feedback.