Lyrics Tura Afsoon Chashmanam - Ahmad Zahir
ترا
افسون
چشمانم
ز
ره
برده
ست
می
دانم
چرا
بیهوده
می
گویی
دل
چون
آهنی
دارم؟
چرا
بیهوده
می
کوشی
که
بگریزی
ز
آغوشم؟
از
این
سوزنده
تر
هرگز
نخواهی
یافت
آغوشی
نمی
ترسی،
نمی
ترسی
که
بنویسند
نامت
را
به
سنگ
تیره
ی
گوری
شبی
غمناک
خاموشی
بیا
دنیا
نمی
ارزد
به
این
پرهیز
و
این
دوری
فدای
لحظه
ی
شادی
کن
این
رویای
هستی
را
لبت
را
بر
لبم
بگذار
که
از
این
ساغر
پُر
مَی
چنان
مستت
کنم
تا
خود
بدانی
قدر
مستی
را
ترا
افسون
چشمانم
ز
ره
برده
ست
می
دانم
چرا
بیهوده
می
گویی
دل
چون
آهنی
دارم؟
Attention! Feel free to leave feedback.