Lyrics Mara Beh Khaneam Bebar - Dariush
                                                موطن 
                                                آدمی 
                                                را 
                                                بر 
                                                هیچ 
                                                نقشه 
                                                ای 
                                                نشانه 
                                                نیست
 
                                    
                                
                                                موطن 
                                                آدمی 
                                                تنها 
                                                در 
                                                قلب 
                                                کسانی 
                                                ست 
                                                که 
                                                دوستش 
                                                دارید
 
                                    
                                
                                                شب 
                                                آشیان 
                                                شبزده
 
                                    
                                
                                                چکاوک 
                                                شکسته 
                                                پر
 
                                    
                                
                                                رسیده 
                                                ام 
                                                به 
                                                ناکجا
 
                                    
                                
                                                مرا 
                                                به 
                                                خانه 
                                                ام 
                                                ببر
 
                                    
                                
                                                کسی 
                                                به 
                                                یاد 
                                                عشق 
                                                نیست
 
                                    
                                
                                                کسی 
                                                به 
                                                فکر 
                                                ما 
                                                شدن
 
                                    
                                
                                                از 
                                                آن 
                                                تبار 
                                                خودشکن
 
                                    
                                
                                                تو 
                                                مانده 
                                                ای 
                                                    و 
                                                بغض 
                                                من
 
                                    
                                
                                                از 
                                                این 
                                                چراغ 
                                                مردگی
 
                                    
                                
                                                از 
                                                این 
                                                بر 
                                                آب 
                                                سوختن
 
                                    
                                
                                                از 
                                                این 
                                                پرنده 
                                                کشتن 
                                                و
 
                                    
                                
                                                از 
                                                این 
                                                قفس 
                                                فروختن
 
                                    
                                
                                                چگونه 
                                                گریه 
                                                سر 
                                                کنم
 
                                    
                                
                                                که 
                                                یار 
                                                غمگسار 
                                                نیست
 
                                    
                                
                                                مرا 
                                                به 
                                                خانه 
                                                ام 
                                                ببر
 
                                    
                                
                                                که 
                                                شهر، 
                                                شهرِ 
                                                یار 
                                                نیست
 
                                    
                                
                                                از 
                                                این 
                                                چراغ 
                                                مردگی
 
                                    
                                
                                                از 
                                                این 
                                                بر 
                                                آب 
                                                سوختن
 
                                    
                                
                                                از 
                                                این 
                                                پرنده 
                                                کشتن 
                                                و
 
                                    
                                
                                                از 
                                                این 
                                                قفس 
                                                فروختن
 
                                    
                                
                                                چگونه 
                                                گریه 
                                                سر 
                                                کنم
 
                                    
                                
                                                که 
                                                یار 
                                                غمگسار 
                                                نیست
 
                                    
                                
                                                مرا 
                                                به 
                                                خانه 
                                                ام 
                                                ببر
 
                                    
                                
                                                که 
                                                شهر، 
                                                شهرِ 
                                                یار 
                                                نیست
 
                                    
                                
                                                مرا 
                                                به 
                                                خانه 
                                                ام 
                                                ببر
 
                                    
                                
                                                ستاره 
                                                دلنواز 
                                                نیست
 
                                    
                                
                                                سکوت 
                                                نعره 
                                                میزند
 
                                    
                                
                                                که 
                                                شب، 
                                                ترانه 
                                                ساز 
                                                نیست
 
                                    
                                
                                                مرا 
                                                به 
                                                خانه 
                                                ام 
                                                ببر
 
                                    
                                
                                                که 
                                                عشق 
                                                در 
                                                میانه 
                                                نیست
 
                                    
                                
                                                مرا 
                                                به 
                                                خانه 
                                                ام 
                                                ببر
 
                                    
                                
                                                اگرچه 
                                                خانه، 
                                                خانه 
                                                نیست
 
                                    
                                
                                                از 
                                                این 
                                                چراغ 
                                                مردگی
 
                                    
                                
                                                از 
                                                این 
                                                بر 
                                                آب 
                                                سوختن
 
                                    
                                
                                                از 
                                                این 
                                                پرنده 
                                                کشتن 
                                                و
 
                                    
                                
                                                از 
                                                این 
                                                قفس 
                                                فروختن
 
                                    
                                
                                                چگونه 
                                                گریه 
                                                سر 
                                                کنم
 
                                    
                                
                                                که 
                                                یار 
                                                غمگسار 
                                                نیست
 
                                    
                                
                                                مرا 
                                                به 
                                                خانه 
                                                ام 
                                                ببر
 
                                    
                                
                                                که 
                                                شهر، 
                                                شهرِ 
                                                یار 
                                                نیست
 
                                    
                                
                                                مرا 
                                                به 
                                                خانه 
                                                ام 
                                                ببر
 
                                    
                                
                                                ستاره 
                                                دلنواز 
                                                نیست
 
                                    
                                
                                                سکوت 
                                                نعره 
                                                میزند
 
                                    
                                
                                                که 
                                                شب 
                                                ترانه 
                                                ساز 
                                                نیست
 
                                    
                                
                                                مرا 
                                                به 
                                                خانه 
                                                ام 
                                                ببر
 
                                    
                                
                                                که 
                                                عشق 
                                                در 
                                                میانه 
                                                نیست
 
                                    
                                
                                                مرا 
                                                به 
                                                خانه 
                                                ام 
                                                ببر
 
                                    
                                
                                                اگرچه 
                                                خانه، 
                                                خانه 
                                                نیست
 
                                    
                                
                                                از 
                                                این 
                                                چراغ 
                                                مردگی
 
                                    
                                
                                                از 
                                                این 
                                                بر 
                                                آب 
                                                سوختن
 
                                    
                                
                                                از 
                                                این 
                                                پرنده 
                                                کشتن 
                                                و
 
                                    
                                
                                                از 
                                                این 
                                                قفس 
                                                فروختن
 
                                    
                                
                                                چگونه 
                                                گریه 
                                                سر 
                                                کنم
 
                                    
                                
                                                که 
                                                یار 
                                                غمگسار 
                                                نیست
 
                                    
                                
                                                مرا 
                                                به 
                                                خانه 
                                                ام 
                                                ببر
 
                                    
                                
                                                که 
                                                شهر، 
                                                شهرِ 
                                                یار 
                                                نیست
 
                                    
                                
                                                از 
                                                این 
                                                چراغ 
                                                مردگی
 
                                    
                                
                                                از 
                                                این 
                                                بر 
                                                آب 
                                                سوختن
 
                                    
                                
                                                از 
                                                این 
                                                پرنده 
                                                کشتن 
                                                و
 
                                    
                                
                                                از 
                                                این 
                                                قفس 
                                                فروختن
 
                                    
                                
                                                چگونه 
                                                گریه 
                                                سر 
                                                کنم
 
                                    
                                
                                                که 
                                                یار 
                                                غمگسار 
                                                نیست
 
                                    
                                
                                                مرا 
                                                به 
                                                خانه 
                                                ام 
                                                ببر
 
                                    
                                
                                                که 
                                                شهر، 
                                                شهرِ 
                                                یار 
                                                نیست
 
                                    
                                Attention! Feel free to leave feedback.