Lyrics Salvador - King Raam
تصویرم
تو
آینه
انگار
تصویر
من
نیست
سایه
ای
رو
دیوار
اما
سایه
من
نیست
صدایی
تو
سرم
آروم
میگه
به
من
دستمو
بگیر
و
بیا
تو
دنیای
من
میرم
تو
دل
شب
تا
چشمامو
میبندم
تو
روز
روشن
ماه
روبروی
من
دارم
من
گُم
میشم
کم
کم
تو
حرفایی
که
نگفتم
دوباره
آتیش
زدم
پل
ها
رو
پشت
سرم
روشن
میکنن
شعله
هاش
راهو
برای
من
حرف
های
تکراری
میپیچند
تو
سرم
میبرند
فکرامو
به
جنگ
با
هم
زندگیم
کف
دستم
لبخند
گوشه
ی
لب
دیوارا
میان
نزدیک
میخندن
به
هرچیز
دارم
من
میفهمم
کم
کم
شانسی
نداشتم
از
اول
قلبم
تو
دستم
ابرای
تاریک
میره
روحم
از
من
سایه
ها
میان
نزدیک
تو
روز
روشن
ماه
روبروی
من
میدونم
نباختم
گرچه
شانسی
نداشتم
بی
جون
پا
میپاشم
میرم
تو
دل
مرگ
رو
سایه
پا
میذارم
خورشید
و
در
میارم
باختن
کار
من
نیست
، باختن
کار
من
نیست
باختن
کار
من
نیست
، باختن
کار
من
نیست
هیچوقت
Attention! Feel free to leave feedback.