Lyrics Shaban Ahesteh Migeryam - Parvaz Homay
تو
را
با
غیر
می
بینم
صدایم
در
نمی
آید
...
دلم
می
سوزد
و
کاری
ز
دستم
بر
نمی
آید
...
شبان
آهسته
میگریم
که
شاید
کم
شود
دردم
...
تحمل
می
رود
هموار
شب
غم
سر
نمی
آید
...
تحمل
می
رود
هموار
شب
غم
سر
نمی
آید
...
چه
سود
از
شرح
این
دیوانگی
ها
بی
قراری
ها
...
تو
محو
مهری
و
حرف
منت
باور
نمی
آید
...
ز
دست
و
پای
دل
بر
گیر
این
زنجیر
جار
ای
یار
...
که
این
دیوانه
گر
عاقل
شود
دیگر
نمی
آید
...
فراق
از
عمر
من
می
کاهد
ای
نامهربان
...
رحمی
خدا
را
از
چه
بر
من
رحمت
ای
کافر
نمی
آید
...
Attention! Feel free to leave feedback.