Lyrics Colonel - Salar Aghili
چه
می
کشم
از
دوره
ای
که
باورم
سرکوب
شد
تا
بدتری
آمد
به
چشم،
بد
لاجرم
محبوب
شد
من
مشت
در
گل
مانده
ام،
با
ساقه
ی
دستان
تو
شاید
زمین
آماده
ی
یک
اتفاق
خوب
شد
من
عاشق
چشم
تو
و
خواب
نگاه
تو
شدم
چشمان
تو
شرط
من
است
مشروطه
خواه
تو
شدم
با
این
همه
بگذار
من
برعشق
تو
تکیه
کنم
یک
شب
بدون
درد
در
آغوش
تو
گریه
کنم
چون
عاشقت
ما
زتو
را
با
قیمت
جان
می
خرد
از
گندم
گیسوی
تو
بر
سفره
اش
نان
می
برد
هر
کس
تو
را
از
من
گرفت
دلسرد
چون
دیوار
بود
این
سر
به
جای
شانه
ات
همواره
روی
دار
بود
من
عاشق
چشم
تو
و
خواب
نگاه
تو
شدم
چشمان
تو
شرط
من
است
مشروطه
خواه
تو
شدم
با
این
همه
بگذار
من
بر
عشق
تو
تکیه
کنم
یک
شب
بدون
درد
در
آغوش
تو
گریه
کنم
Attention! Feel free to leave feedback.