paroles de chanson Emshab Mikhaam - 25 Band
امشب
میخوام
که
بشینم
از
آرزوهام
بنویسم
امشب
میخواد
قصه
مارو
تا
صبح
بنویسه
دل
بی
صبر
باور
کن
گریه
هامو
شادی
کن
که
نمی
بینی
خنده
هامو
گریه
هامو
بذار
اول
خنده
هاتو
بذار
آخر
آرزوهامو
تماشا
کن
که
بی
تو
در
چه
حالم
خیلی
وقته
نگفتم
و
اشک
نریختم
تقصیر
کارم
شاید
از
خودم
خوب
عصبیم
نمیدونم
الان
باید
ول
کنم
یا
اصلا"
میخوام
مثه
بچه
ها
چشام
و
ببندم
و
بخندم
و
کیف
کنم
تا
بخوام
بشمرم
تا
هزار
چون
که
مطمئنم
بعدش
میاد
هه
خیلی
بچگونه
ست
ولی
من
عمرا"
بگم
نه
نمیخوام
من
می
خوام
و
بگو
نمیذارم
که
من
و
به
کشتن
بدن
خستگی
هام
حقیقتم
اینه
یعنی
من
توی
رویا
مو
و
خوب
وضعیت
وخیمه
رویا
برام
بسه.سوالم
با
ترسِ
کجا
الان
هستش؟
خداوندا
بسه
من
که
تو
زندگیم
آخه
چیزی
جز
عشق
نداشتم
سخت
نیست
که
اینجوری
جز
عشق
نباشم؟؟
لابد
این
یه
تنبیهِ.میخرمش
به
جون
بگو
آخرش
چیه
؟
آرزوم
بود
که
عروسِ
لحظه
هات
شم
من
دلیلِ
لحظه
لحظه
خنده
هات
شم
آرزوم
بود
که
کمِ
کم
من
و
ببینی
به
خدا
یه
ذره
خوبیت
بسه
واسم
گریه
هامو
بذار
اول
خنده
هاتو
بذار
آخر
آرزوهامو
تماشا
کن
که
بی
تو
در
چه
حالم
Attention! N'hésitez pas à laisser des commentaires.