Paroles et traduction Alireza Ghorbani - Strange Times

Strange Times

روزگار غریبی است نازنین
دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم دوستت دارم
دلت را می بویند دلت را می بویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد
روزگار غریبی است روزگار غریبی است نازنین
روزگار غریبی است نازنین آن که بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
به اندیشیدن خطر مکن
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد
روزگار غریبی است روزگار غریبی است نازنین
نمانده در دلم دگر توان دوری
چه سود از این سکوت و آه از این صبوری
تو ای طلوع آرزوی خفته بر باد
بخوان مرا تو ای امید رفته از یاد
نمانده در دلم دگر توان دوری
چه سود از این سکوت و آه از این صبوری
تو ای طلوع آرزوی خفته بر باد
بخوان مرا تو ای امید رفته از یاد
نمانده در دلم دگر توان دوری
چه سود از این سکوت و آه از این صبوری
تو ای طلوع آرزوی خفته بر باد
بخوان مرا تو ای امید رفته از یاد

Strange Times

Darling, these are strange times
They'll check your breath so you won't say you love me, you love me
They'll sniff your heart, they'll sniff your heart so it doesn't hide a flicker of flame
My dear, these are strange times, very strange times
Darling, these are strange times, the one who knocks on the door at night
Has come to put out the light
The light must be hidden in the attic
Don't risk thinking
You must hide God in the attic
My dear, these are strange times, very strange times
I have no strength to bear this separation
What's the use of silence and sorrow? enduring patience?
You, the dawn of a stillborn dream
Speak to me, you, forgotten hope
I have no strength to bear this separation
What's the use of silence and sorrow? enduring patience?
You, the dawn of a stillborn dream
Speak to me, you, forgotten hope
I have no strength to bear this separation
What's the use of silence and sorrow? enduring patience?
You, the dawn of a stillborn dream
Speak to me, you, forgotten hope