paroles de chanson Strange Times - Alireza Ghorbani
روزگار
غریبی
است
نازنین
دهانت
را
می
بویند
مبادا
گفته
باشی
دوستت
دارم
دوستت
دارم
دلت
را
می
بویند
دلت
را
می
بویند
مبادا
شعله
ای
در
آن
نهان
باشد
روزگار
غریبی
است
روزگار
غریبی
است
نازنین
روزگار
غریبی
است
نازنین
آن
که
بر
در
می
کوبد
شباهنگام
به
کشتن
چراغ
آمده
است
نور
را
در
پستوی
خانه
نهان
باید
کرد
به
اندیشیدن
خطر
مکن
خدای
را
در
پستوی
خانه
نهان
باید
کرد
روزگار
غریبی
است
روزگار
غریبی
است
نازنین
نمانده
در
دلم
دگر
توان
دوری
چه
سود
از
این
سکوت
و
آه
از
این
صبوری
تو
ای
طلوع
آرزوی
خفته
بر
باد
بخوان
مرا
تو
ای
امید
رفته
از
یاد
نمانده
در
دلم
دگر
توان
دوری
چه
سود
از
این
سکوت
و
آه
از
این
صبوری
تو
ای
طلوع
آرزوی
خفته
بر
باد
بخوان
مرا
تو
ای
امید
رفته
از
یاد
نمانده
در
دلم
دگر
توان
دوری
چه
سود
از
این
سکوت
و
آه
از
این
صبوری
تو
ای
طلوع
آرزوی
خفته
بر
باد
بخوان
مرا
تو
ای
امید
رفته
از
یاد
Attention! N'hésitez pas à laisser des commentaires.