Motevaghef - Dariush traduction en anglais

Motevaghef

وقتی به سفر رفتی دریای غزل خشکید
باغ قصه پر پر شد آسمان فرو بارید
وقتی به سفر رفتی
وقتی به سفر رفتی گریه عادتِ شب شد
هر پنجره ظلمت شد غم حکایت شب شد
وقتی به سفر رفتی
دنیا متوقف شد وقتی که سفر کردی
هر لحظه و در هر جا من منتظرم اما شاید که تو برگردی
وقتی که تو برگردی خانه میشود بیدار
گل میکند از دیدار خارِ سرِ هر دیوار
وقتی که تو برگردی از عزیزِ بی تکرار
من جوانه خواهم زد میرسد بهار انگار
وقتی که تو برگردی
وقتی که تو برگردی جانِ تازه میگیرم
بیهوده نمیمانم بیهوده نمیمیرم
وقتی که تو برگردی وقتی که تو برگردی
وقتی که تو برگردی جانِ تازه میگیرم
بیهوده نمیمانم بیهوده نمیمیرم
وقتی که تو برگردی
دنیا متوقف شد وقتی که سفر کردی
هر لحظه و در هر جا من منتظرم اما شاید که تو برگردی
End

Motevaghef

When you went on a journey, the sea of ghazal dried up
The garden of stories was torn apart, the sky poured down
When you went on a journey
When you went on a journey, crying became a habit of the night
Every window became darkness, sadness became the story of the night
When you went on a journey
The world stopped when you traveled
Every moment and everywhere I wait, but maybe you will return
When you come back, the house will wake up
Flowers will bloom from meeting the thorns on every wall
When you come back from being unique
I will sprout, spring seems to be coming
When you come back
When you come back, I will get a new life
I will not stay in vain, I will not die in vain
When you come back, when you come back
When you come back, I will get a new life
I will not stay in vain, I will not die in vain
When you come back
The world stopped when you traveled
Every moment and everywhere I wait, but maybe you will return
End