paroles de chanson Ayeneye Donya - Shakila
نه
تو
میمانی
و
نه
اندوه
و
نه
هیچ
یک
از
مردم
این
آبادی
به
حباب
نگران
لب
یک
رود
قسم
و
به
کوتاهی
آن
لحظه
شادی
که
گذشت
غصه
هم
خواهد
رفت
آنچنانی
که
فقط
خاطره
ای
خواهد
ماند
لحظه
ها
عریانند
به
تن
لحظه
خود
جامه
اندوه
مپوشان
هرگز
تو
به
آینه
نه
آینه
به
تو
خیره
شده
است
تو
اگر
خنده
کنی
او
به
تو
خواهد
خندید
و
اگر
بغض
کنی
آه
از
آینه
دنیا
که
چه
ها
خواهد
کرد
که
چه
ها
خواهد
کرد
تو
به
آینه
نه
آینه
به
تو
خیره
شده
است
تو
اگر
خنده
کنی
او
به
تو
خواهد
خندید
و
اگر
بغض
کنی
آه
از
آینه
دنیا
که
چه
ها
خواهد
کرد
که
چه
ها
خواهد
کرد
گنجه
دیروزت
پر
شد
از
حسرت
و
اندوه
و
چه
حیف
چه
حیف
بسته
های
فردا
همه
ای
کاش
ای
کاش
ظرف
این
لحظه
ولیکن
خالیست
ظرف
این
لحظه
ولیکن
خالیست
غم
که
از
راه
رسید
در
این
خانه
بر
او
باز
مکن
تا
خدا
هست
به
غم
وعده
این
خانه
مده
تو
به
آینه
نه
آینه
به
تو
خیره
شده
است
تو
اگر
خنده
کنی
او
به
تو
خواهد
خندید
و
اگر
بغض
کنی
آه
از
آینه
دنیا
که
چه
ها
خواهد
کرد
که
چه
ها
خواهد
کرد
تو
به
آینه
نه
آینه
به
تو
خیره
شده
است
تو
اگر
خنده
کنی
او
به
تو
خواهد
خندید
و
اگر
بغض
کنی
آه
از
آینه
دنیا
که
چه
ها
خواهد
کرد
که
چه
ها
خواهد
کرد
تو
به
آینه
نه
آینه
به
تو
خیره
شده
است
تو
اگر
خنده
کنی
او
به
تو
خواهد
خندید
و
اگر
بغض
کنی
آه
از
آینه
دنیا
که
چه
ها
خواهد
کرد
که
چه
ها
خواهد
کرد
Attention! N'hésitez pas à laisser des commentaires.