Текст песни Hich - Babak Jahanbakhsh
مادر
رنج
و
پدر
خوانده
آوارگیم
خسته
از
آنچه
که
آمد
به
سر
زندگی
ام
حیرت
انگیزترین
فاجعه
ی
این
برهوت
یک
پشیمانی
بی
فایده
در
حین
سقوط
شرح
دلگیرترین
منظره
ی
برگ
و
باد
سفره
ی
خالی
و
مشق
شب
بابا
نان
داد
من
یکان
عدد
هیچم
و
از
هیچ
پرم
چون
سکوت
آمده
ام
تا
به
کسی
بر
نخورم
شعر
تلخی
شده
ام
دیوانی
از
دلواپسی
از
مصیبت
نامه
ها
فالی
نمیگیرد
کسی
یک
پشیمانی
بی
فایده
در
حین
سقوط
...
رو
به
این
منظره
بی
سر
و
ته
حیرانم
کفر
نباشد
گویی
از
چشم
خدا
پنهانم
ای
خوش
آن
عمر
که
در
بی
خبری
سر
کردم
کاش
میشد
به
همان
بی
خبری
برگردم
من
یکان
عدد
هیچم
و
از
هیچ
پرم
چون
سکوت
آمده
ام
تا
به
کسی
بر
نخورم
شعر
تلخی
شده
ام
دیوانی
از
دلواپسی
از
مصیبت
نامه
ها
فالی
نمیگیرد
کسی
از
مصیبت
نامه
ها
فالی
نمیگیرد
کسی
...
Внимание! Не стесняйтесь оставлять отзывы.