Текст песни Voice 08 - Unknown Artist

⚘☘⚘

گاه آن آمد که یک شب لول لول
دست بردارم از این حال ملول
پرسه در کویش زنم رقصان و مست
تا مگر افتد به در گاهش قبول

دست افشان باده پیما نیمه هوش
کوزه ای از باده گلگون به دوش
بر سر کویش برقصم بی قرار
با سر و پای برهنه ژنده پوش

بهر هر عابر بریزم ساغری
دست بردارم ز هر نا داوری
چرخ گردون را به سخره آورم
مست گردانم فلک را مشتری

پای کوبان همچو کولی های مست
فارغ از هرچه نبود و هرچه هست
نیت سودای درویشان کنم
تا بجویم روح پیمان الست

گویمش کم ناز کن لیلا که مجنونت منم
فتنه را از کار ما بردار مفتونت منم
گرچه مجنونیم اما کار ما دیوانگیست
گرچه لیلایی ولی لیلای بی چونت منم

رضا رشیدی