Lyrics Kissing the wine jug - Mahsa Vahdat
لب
بر
لب
کوزه
بردم
از
غايت
آز
تا
زو
طلبم
واسطه
عمر
دراز
لب
بر
لب
من
نهاد
و
مي
گفت
به
راز
مي
خور
که
بدين
جهان
نمي
آيي
باز
از
مـن
رمقي
، به
سعي
سـاقي
، مانده
است
وز
صحبــــت
خلـــق
، بيوفايي
مانده
است
از
بـاده
دوشــــين
، قــــدحي
بـيش
نــمـاند
از
عمـــر
نـــــدانم
که
چه
باقي
مانده
است
لب
بر
لب
کوزه
بردم
از
غايت
آز
تا
زو
طلبم
واسطه
عمر
دراز
لب
بر
لب
من
نهاد
و
مي
گفت
به
راز
مي
خور
که
بدين
جهان
نمي
آيي
باز
از
مـن
رمقي
، به
سعي
سـاقي
، مانده
است
وز
صحبــــت
خلـــق
، بيوفايي
مانده
است
از
بـاده
دوشــــين
، قــــدحي
بـيش
نــمـاند
از
عمـــر
نـــــدانم
که
چه
باقي
مانده
است
Attention! Feel free to leave feedback.