Lyrics Hich - Reza Bahram
بعد
از
تو
هیچ
می
ماند
از
قلبم
برای
من
بغضم
حریف
گریه
هایم
نیست
خدای
من
این
گریه
ها
یعنی
شروع
ماجرای
من
چشم
رقیبان
خورده
بر
دار
و
ندار
من
نوش
شما
تنها
دلیل
انتظار
من
دیوانگی
دیگر
نمی
آید
به
کار
من
عاشق
شدم
عاشق
چرا
از
دور
میبینی
مرا
وای
از
این
درد
دوری
ماندم
در
آغوش
غمت
در
دل
تو
جا
ماندی
فقط
اما
هنوز
غرق
غروری
شهزاده
ی
نامهربان
قلب️
مرا
شکستی
تیر
گذشته
از
کمان
دردانه
ی
که
هستی
شهزاده
ی
نامهربان
قلب️
مرا
شکستی
تیر
گذشته
از
کمان
دردانه
ی
که
هستی
ای
عششق
خرابم
کرده
ای
آخر
تورا
تا
کی
کنم
باور
نمیبینی
مگر
دلم
گرفته
این
شهر
مرا
دیوانه
میخواند
کجایی
دل
نمی
داند
که
دنیای
مرا
ماتم
گرفته
نمیبینی
مگر
دلم
گرفته
شهزاده
ی
نامهربان
قلب️
مرا
شکستی
تیر
گذشته
از
کمان
دردانه
ی
که
هستی
شهزاده
ی
نامهربان
قلب️
مرا
شکستی
تیر
گذشته
از
کمان
دردانه
ی
که
هستی
شهزاده
ی
نامهربان
قلب️
مرا
شکستی
تیر
گذشته
از
کمان
دردانه
ی
که
هستی
Attention! Feel free to leave feedback.