Lyrics Pileh - Sattar
به
گرداگرد
من
یک
پیله
غم
من
از
این
پیله
بایستی
رها
شم
می
خوام
بشکافم
این
قنداق
تنگ
رو
که
هم
پرواز
با
پروانه
باشم
که
هم
پرواز
با
پروانه
باشم
توی
آبی
پاک
آسمونها
اگه
جایی
برای
موندنم
نیست
پس
این
شوق
پریدن
از
کجاهاست
که
فکر
دیگری
توی
سرم
نیست
که
فکر
دیگری
توی
سرم
نیست
زمین
کهنه
این
بیمار
خسته
دیگه
جایی
برای
موندنم
نیست
برای
پیکر
فرسوده
من
پناهی
غیر
از
این
خسته
تنم
نیست
پناهی
غیر
از
آغوش
خودم
نیست
شهید
ننگ
بازی
ها
نبودی
اگه
لبها
و
دلها
یکصدا
بود
اسیر
پیله
سازی
ها
نبودیم
اگه
همبستگی
تن
پوش
ما
بود
از
این
بیگانگی
باید
حذر
کرد
که
تنهایی
بجز
راه
بلا
نیست
برای
فوج
مرغای
مهاجر
ستیز
و
زندگی
از
هم
جدا
نیست
ستیز
و
زندگی
از
هم
جدا
نیست
زمین
کهنه
این
بیمار
خسته
مثل
اینه
که
جای
موندنم
نیست
برای
پیکر
فرسوده
من
پناهی
غیر
از
این
خسته
تنم
نیست
پناهی
غیر
از
این
جان
و
تنم
نیست
Attention! Feel free to leave feedback.