Shahrzad Sepanlou - Recollections Lyrics

Lyrics Recollections - Shahrzad Sepanlou



چشمارو می بندم می بندم خسته از رویت این روشنی مصنوعی
خسته از بزم نگاهی که به شب می ماند
گوش هارو می بندم می بندم
خسته از ناله ی خونین فصوح خسته از بازی باران که به تب می ماند
کاش خواب میدیدم خواب خاطراتم را عکس محوی که به من می خندد
دلنشین صبح سپید که به هنگام طلوع باقی عشق که به خود میبند
چشمارو می بندم می بندم گوش هارو می بندم می بندم
امشب شب من تصویری از سراب است هر لحظه ی آب خالی تر از حباب است
دل شیدایی من سرگشته چون برگ خزان
داغی خاطراها خاکستر سرد زمان ای کاش سقف من آبی کهکشان بود
آزادی من بهاری بی زمان بود
ای کاش چشمارو می بندم می بندم
خسته از رویت این روشنی مصنوعی
خسته از بزم نگاهی که به شب می ماند
گوش هارو می بندم می بندم خسته از بازی باران که به تب می ماند
چشمارو می بندم گوش هارو می بندم چشمارو
می بندم گوش هارو می بندم(چشمارو می بندم)



Writer(s): Farzin Farhadi


Shahrzad Sepanlou - Our Story
Album Our Story
date of release
30-11-2005




Attention! Feel free to leave feedback.