Lyrics Psy - Shoureshi
تنگ
دلم
واسه
غروب
افتاب
مغز
سرجاش
نی
و
جنون
داستان
دیرو
ک
میکردم
سکون
و
بازخواست
فکرای
نابمم
تو
راه
پاسگاس
داستانو
کردم
چن
باری
مرور
از
وقتی
رفتی
شرمسار
غرور
با
اینکه
هرروزم
مرگبار
غروب
تو
اتاقم
جمعه
ها
رگبار
سکوت
لابلای
خنده
هات
وسط
جنگم
بی
میل
بریده
ام
پریده
رنگم
صدای
نغمه
هات
میکنه
زخمم
وسط
موهات
غرقم
ندارم
لنگر
دنبال
چشات
گمراه
فکرت
عینهو
مروارید
اشک
لای
پلکت
خمار
نگات
معتاد
عشقت
میده
بم
جنون
نگاه
بکرت
عینهو
بقیه
نبودی
دشمن
قلبمو
بخیه
زدی
به
مشتم
بعد
تو
چنج
خورد
منطق
رشدم
هرکی
که
کس
گف
پشت
سر
کشتم
فقطم
روی
بیت
قلافه
کلتم
رپفا
۱۰
سالی
هس
بود
پشتم
رفتی
و
حیرون
به
هم
ریخ
فرمم
الانم
سایکو
ام
دارک
شده
نرمم
روزارو
خط
خطی
کردم
بعدت
نیستی
و
تقویمم
حسش
رفتش
انگاری
خورشیدم
کندش
قلبت
عشق
و
بگا
بابا
نبودی
مردش
انگار
کلا
نبودی
اهلش
پاییز
کم
رنگ
برگای
زردش
کشیدم
برات
بیسچاریش
رنجش
گاییدم
عشق
و
خاطرات
تلخش
هنوزم
هستش
تو
اتاق
عطرش
کلمات
نابش
وزنش
حرفش
چشاشو
بسته
سیانور
سمتش
انگار
غروبِ
میکنه
زخمش
نشستم
پلوش
تیغ
توی
دستش
انگار
Psy
شده
رد
داده
مغزش
میکنه
صحبت
میگم
نی
وقتش
الان
ک
دوره
همرامه
عکسش
اواخر
رابطه
خنده
ها
مصنوعی
همه
چیز
عادی
روال
معمولی
نبوده
کلا
هیچوقت
کمبودی
نداشتم
کلا
بات
هیچوقت
منظوری
ضربان
تنده
زیاده
کم
خونی
سرطان
کسکش
میباره
منشوری
هنوزم
نیستی
هنوزم
مجهولی
لا
به
لای
باورم
نداشتی
همخونی
Attention! Feel free to leave feedback.