Lyrics Dare Basteh - Viguen
افتاده
ام
از
مستی
در
کوی
سرگردانی
اینک
من
و
از
هستی
این
بی
سر
و
سامانی
این
ره
ندارد
پایان
میدانم
و
میدانی
تا
کی
دل
از
من
سوزد
در
سینه
ی
ناشادم
تا
کی
برد
موج
غم
بر
آسمان
فریادم
دیگر
نمیخواهد
دل
سوزد
ز
درد
دیرین
نفرین
به
عشقم
نفرین
نفرین
بر
این
غم
نفرین
دیگر
نمیخواهد
با
دیده
ی
گریان
راهه
وفا
جوید
حیران
و
سرگردان
دیگر
نمیخواهد
افسرده
و
خسته
غمگین
نظر
دوزد
بر
این
در
بسته
Attention! Feel free to leave feedback.