paroles de chanson Bache Haye Kar - Amir Tataloo
به
نامِ
خداوندِ
کودکانِ
کار
پروردگارِ
بچه
های
فقیر
اون
باید
میرفت
الان
تازه
کلاسِ
اول
ولی
روز
از
نو
روزی
هم
گوه،
میشینه
رو
جدول
تازه
شده
هفت
سالِش
شیشه
پاکن
و
یه
کهنه
ی
کثیفه
ابزارش
خرابتر
از
من
حالِش،
اخم
میکنن
هر
جا
بِهِش
میزنه
به
شیشه،
میگه
اگه
میشه
عمو
یه
فال
بِخَر،
میگم
بخرم
که
چی
شِه
تو
که
هرچی
پول
دراری،
میگیرَن
به
زور
ازَت
میره
تو
جیبِ
اوستا
کار،
بیخود
میزنی
زور
فقط
میگه
بخر
گشنمه
مَنَم
یه
هزاری،
لای
انگشتمه
که
نه
نونه
نه
آبه،
نه
ننه
نه
بابا
نه
واسَش
یه
جای
خوابه
میگفت
بازَم
با
چشمِ
تَر
که
از
من
فقط
یه
گُل
بخر
میگفت
با
چشمِ
تَر
که
از
من
فقط
یه
گُل
بخر
ردِّ
پای
ظلم
و
لِه،
زیرِ
این
همه
فشار
شهر
پُرِ
از
گِله،
پُرِ
بچه
های
کار
تَن
فروشی
و
فساد،
یه
دردِ
کُلّیه
شهر
پُرِ
از
مواد،
از
فروشِ
کلیه
از
نقطه
ی
نوری
درون
قلبِ
پروردگار
بُگذار
نور
در
قلبِ
انسانها
طلوع
کند
بُگذار
عشق
بورزیم
و
عشق
بورزیم
و
عشق
بورزیم
تا
جهان
جاری
شود
باورت
نمیشه،
به
شهرَم
یه
سَر
بزن
گناهِ
کی
بوده؟
خدا
نه،
یه
زن
به
دنیا
کی
آورد؟
شیطان
نه،
آدم
تقصیرِ
من
بوده،
که
سَهمِشو
ندادم
از
ماست
که
بر
ماست
حالا،
دردا
یه
دریاست
از
تو
یه
نیشخند
از
اون
یه
درخواست
که
میگفت
بازَم
با
چشمِ
تَر
که
از
من
فقط
یه
گُل
بخر
میگفت
با
چشمِ
تَر
که
از
من
فقط
یه
گُل
بخر
ردِّ
پای
ظلم
و
لِه،
زیرِ
این
همه
فشار
شهر
پُرِ
از
گِله،
پُرِ
بچه
های
کار
تَن
فروشی
و
فساد،
یه
دردِ
کُلّیه
شهر
پُرِ
از
مواد،
از
فروشِ
کلیه
از
نقطه
ی
نوری
درون
ذهنِ
پروردگار
بُگذار
نور
در
ذهنِ
انسانها
طلوع
کند
بُگذار
درهای
بسته
باز
باشند
تا
اطمینان
در
دلها
جاری
شود
بُگذار
بُگذار
بُگذار
اون
میزد
به
شیشه،
با
هر
ضربه
یه
چاقو
میکِشید
به
قلبَم،
دردِ
خودم
کم
بود
اضافه
شد
به
دردَم
، خیرِ
سَرَم
اومدم،
یه
چرخ
بزنم
بگردم
تو
خیابون
هزاربار
غَمو
دوره
کردم،
رو
مغزَمه
کُلِ
شهرَم
همه
پا
برهنه،
همه
جا
یه
صحنه
از
دعوا
و
پُشتِ
پرده
یه
مَردِ
گریه
کرده،
این
سُفرهایه
که
پَهنه،
هیشکی
هم
نی
بفهمه
همه
جا
فریب
هَوَس،
مَردُم
غریب
پرست
خودیو
لِه
میکنن،
اسمِشون
نجیب
هم
هست
هه
ملتِ
شریف،
به
جا
تشویق
و
تعریف
همدیگه
رو
فحش
میدن
اونوقت
دست
و
سوت
برا
حریف
یه
شهرِ
پُرِ
شهوَت،
یه
فضای
آلوده
که
هَمَش
کارمای
همین
کارای
ما
بوده
یه
مُشت
بچهی
مریضَن،
پُرِ
کمبود
حریصَن
تا
چراغ
سبز
میشه
گاز
میدی
سَرِت
نریزَن
میگفت
بازَم
با
چشمِ
تَر
که
از
من
فقط
یه
گُل
بخر
میگفت
با
چشمِ
تَر
که
از
من
فقط
یه
گُل
بخر
ردِّ
پای
ظلم
و
لِه،
زیرِ
این
همه
فشار
شهر
پُرِ
از
گِله،
پُرِ
بچه
های
کار
تَن
فروشی
و
فساد،
یه
دردِ
کُلّیه
شهر
پُرِ
از
مواد،
از
فروشِ
کلیه
Attention! N'hésitez pas à laisser des commentaires.