paroles de chanson Koja Boodam - Habib
کجا
بودم
کجا
رفتم
کجایم
من
نمی
دانم
به
تاریکی
در
افتادم
ره
روشن
نمی
دانم
ندارم
من
در
این
حیرت
به
شرح
حال
خود
حاجت
که
او
داند
که
من
چونم
اگرچه
من
نمی
دانم
چو
من
گم
گشته
ام
از
خود
چه
جویم
ب
از
جان
و
تن
نمی
بینم
طلسم
تن
نمی
دانم
چگونه
دم
توانم
زد
در
این
دریای
بی
پایان
که
درد
عاشقان
آنجا
به
جز
شیون
نمی
دانم
برون
پرده
گر
رو
می
کنی
اثبات
شرک
افتد
که
من
در
پرده
جز
نامی
ز
مرد
و
زن
نمی
دانم
کجا
بودم
کجا
رفتم
کجایم
من
نمی
دانم
به
تاریکی
در
افتادم
ره
روشن
نمی
دانم
در
آن
خرمن
که
جان
من
در
آنجا
خوشه
می
چیند
همه
عالم
و
مافیها
به
نیم
ارزن
نمی
دانند
از
آنم
سوخته
خرمن
که
من
عمری
در
این
صحرا
اگرچه
خوشه
می
چینم
ره
خرمن
نمی
دانم
چو
از
هردو
جهان
خودرا
نخواهم
مسکنی
هرگز
سزای
درد
این
مسکین
یکی
مسکن
نمی
دانم
کجا
بودم
کجا
رفتم
کجایم
من
نمی
دانم
به
تاریکی
در
افتادم
ره
روشن
نمی
دانم
Attention! N'hésitez pas à laisser des commentaires.