paroles de chanson Ghalandar - Hamed Nikpay
ای
دل
مرا
اندیشه
کن
یه
جا
بمان
و
ریشه
کن
عاشقی
آتش
زده
بر
جان
من
بلوا
مکن
گفتمت
یکبار
سوزی
بار
دوم
ترس
کن
اندکی
بر
محضر
عارف
نشستن
پیشه
کن
گفتمت
عاقل
شدی،
آسوده
گردد
حال
من
دیدمت
ای
وای
عجب،
قلندری
در
سینه
شو
گفتمت
عاقل
شدی،
آسوده
گردد
حال
من
دیدمت
ای
وای
عجب،
قلندری
در
سینه
شو
دل
بگفتم
رسم
من
این
است
بشکنم
گنج
تو
این
است
من
بسوزم
من
بسازم
که
انالحق
من
این
است
عاقبت
یک
روز
مرا
بنده
ی
عقلت
میکنی
ساده
تر
با
این
اهالی
رفت
و
آمد
میکنی
گفتمت
عاقل
شدی،
آسوده
گردد
حال
من
دیدمت
ای
وای
عجب،
قلندری
در
سینه
شو
گفتمت
عاقل
شدی،
آسوده
گردد
حال
من
دیدمت
ای
وای
عجب،
قلندری
در
سینه
شو
Attention! N'hésitez pas à laisser des commentaires.