paroles de chanson Malek Jamshid (King Jamshid) - Kourosh Yaghmaei
ملک
جمشید
امیر
چین
یه
کرد
اسب
خود
را
زین
شب
از
دروازه
بیرون
زد
به
پهنای
بیابون
زد
پس
از
ده
روز
در
صحراهه
سلامش
کرد
جوی
و
سبزه
ای
ناگاه!
به
زیر
آمد
ز
اسبو
سیراب
گردانید
خودش
زانو
زد
و
نوشید
یه
تار
موی
ناگه
بر
لبش
چسبید
ز
جا
برخاست
آهسته
و
مورا
دور
انگشتان
خود
پیچید
به
سوی
چشمه
بالا
رفت
آهسته
ملک
جمشید
دید
آنجا
نه
چشمس
نه
آب
است
فقط
موج
سرابست
ملک
جمشید
برگشت
بگفت:
آن
تار
مو
را
بر
روی
قاب
زرین
نهارم
پایان
Attention! N'hésitez pas à laisser des commentaires.