paroles de chanson Aroosak - Mazyar Fallahi
                                                توی 
                                                تنهایی 
                                                    و 
                                                غربت
 
                                    
                                
                                                میون 
                                                این 
                                                همه 
                                                ظلمت
 
                                    
                                
                                                من 
                                                عروسک 
                                                تو 
                                                بودم
 
                                    
                                
                                                توی 
                                                این 
                                                اتاق 
                                                خلوت
 
                                    
                                
                                                با 
                                                تموم 
                                                بی 
                                                کسی 
                                                هام
 
                                    
                                
                                                با 
                                                همه 
                                                دلبستگی 
                                                هام
 
                                    
                                
                                                تو 
                                                یه 
                                                شب 
                                                برام 
                                                نوشتی
 
                                    
                                
                                                که 
                                                میری 
                                                از 
                                                دل 
                                                چشمام
 
                                    
                                
                                                وقت 
                                                ده 
                                                سالگی 
                                                تو
 
                                    
                                
                                                هی 
                                                تورو 
                                                نگات 
                                                میکردم
 
                                    
                                
                                                با 
                                                زبون 
                                                بی 
                                                زبونی
 
                                    
                                
                                                هی 
                                                تورو 
                                                صدات 
                                                میکردم
 
                                    
                                
                                                یه 
                                                روزی 
                                                اما 
                                                دوباره
 
                                    
                                
                                                یکمی 
                                                نگام 
                                                میکردی
 
                                    
                                
                                                منه 
                                                ساده 
                                                فکر 
                                                میکردم
 
                                    
                                
                                                دوباره 
                                                بهم 
                                                میخندی
 
                                    
                                
                                                بعد 
                                                پنج 
                                                سال 
                                                غم 
                                                دوری
 
                                    
                                
                                                اومدی 
                                                یواش 
                                                سراغم
 
                                    
                                
                                                منو 
                                                تو 
                                                کمد 
                                                گذاشتی
 
                                    
                                
                                                رو 
                                                دل 
                                                سیاهی 
                                                    و 
                                                غم
 
                                    
                                
                                                حالا 
                                                چهل 
                                                ساله 
                                                که 
                                                اینجام
 
                                    
                                
                                                خیلی 
                                                خسته 
                                                خیلی 
                                                تنهام
 
                                    
                                
                                                لباسام 
                                                یکم 
                                                چروکن
 
                                    
                                
                                                پر 
                                                خاک 
                                                تو 
                                                نفس 
                                                هام
 
                                    
                                
                                                تا 
                                                یه 
                                                روز 
                                                یه 
                                                نوری 
                                                اومد
 
                                    
                                
                                                لای 
                                                در 
                                                یواشی 
                                                وا 
                                                شد
 
                                    
                                
                                                صورت 
                                                یه 
                                                بچه 
                                                بود 
                                                و
 
                                    
                                
                                                مثله 
                                                فیلم 
                                                    و 
                                                قصه 
                                                ها 
                                                شد
 
                                    
                                
                                                من 
                                                رو 
                                                آهسته 
                                                بغل 
                                                کرد
 
                                    
                                
                                                توی 
                                                دستای 
                                                ظریفش
 
                                    
                                
                                                انگاری 
                                                بود 
                                                همه 
                                                دنیام
 
                                    
                                
                                                توی 
                                                آغوش 
                                                لطیفش
 
                                    
                                
                                                یه 
                                                صدای 
                                                آشنایی
 
                                    
                                
                                                توی 
                                                نور 
                                                نصفه 
                                                نیمه
 
                                    
                                
                                                میگف 
                                                ای 
                                                وای 
                                                این 
                                                عروسک
 
                                    
                                
                                                ماله 
                                                وقت 
                                                بچگیمه
 
                                    
                                Attention! N'hésitez pas à laisser des commentaires.
                 
             
                                                         
                                                         
                                                         
                                                         
                                                        