paroles de chanson Zamâneh - Niaz Nawab
زمانه
گر
بزند
آتشم
به
خرمن
عمر
بگو
بسوز
که
بر
من
به
برگ
کاهی
نیست
مباش
در
پی
آزار
و
هر
چه
خواهی
کن
که
در
شریعت
ما
غیر
از
این
گناهی
نیست
(چرا
ز
کوی
خرابات
روی
برتابم)
(چرا
ز
کوی
خرابات
روی
برتابم)
(کز
این
به
هم
به
جهان
هیچ
رسم
و
راهی
نیست)
(کز
این
به
هم
به
جهان
هیچ
رسم
و
راهی
نیست)
جز
آستان
توام
در
جهان
پناهی
نیست
سر
مرا
بجز
این
در
حواله
آگاهی
نیست
خزینهٔ
دل
حافظ
به
زلف
و
خال
مده
که
کارهای
چنین
حد
هر
سیاهی
نیست
(کز
این
به
هم
به
جهان
هیچ
رسم
و
راهی
نیست)
(کز
این
به
هم
به
جهان
هیچ
رسم
و
راهی
نیست)
زمانه
گر
بزند
آتشم
به
خرمن
عمر
بگو
بسوز
که
بر
من
به
برگ
کاهی
نیست
مباش
در
پی
آزار
و
هر
چه
خواهی
کن
که
در
شریعت
ما
غیر
از
این
گناهی
نیست
(چرا
ز
کوی
خرابات
روی
برتابم)
(چرا
ز
کوی
خرابات
روی
برتابم)
(کز
این
به
هم
به
جهان
هیچ
رسم
و
راهی
نیست)
(کز
این
به
هم
به
جهان
هیچ
رسم
و
راهی
نیست)
(کز
این
به
هم
به
جهان
هیچ
رسم
و
راهی
نیست)
(کز
این
به
هم
به
جهان
هیچ
رسم
و
راهی
نیست)
Attention! N'hésitez pas à laisser des commentaires.