paroles de chanson Yoosef Kanan - Sattar
یوسفم
بستم
دگر
بار
سفر
یوسفم
کنعان
نمیخواهم
دگر
بر
ذلیخایی
دگر
دل
دلده
ام
از
هوای
عشق
تو
افتاده
ام
از
هوای
عشق
تو
افتاده
ام
در
دل
افسانه
ها
جانانه
ام
را
یافتم
آتشی
بودم
من
و
پروانه
ام
را
یافتم
ای
که
از
ما
دل
بریدی
و
به
دنیا
باختی
رفتی
و
با
رفتنت
دنیای
ما
را
ساختی
ای
خدای
دل
ببین
اکنون
به
کفر
افتاده
ام
من
ذلیخایی
دگر
را
در
دلم
جا
داده
ام
با
من
عاشق
تو
بد
کردی
ز
یادم
میرود
من
دعا
کردم
خدا
هم
از
گناهت
بگذرد
من
دعا
کردم
خدا
هم
از
گناهت
بگذرد
یوسفم
بستم
دگر
بار
سفر
یوسفم
کنعان
نمیخواهم
دگر
بر
ذلیخایی
دگر
دل
دلده
ام
از
هوای
عشق
تو
افتاده
ام
از
هوای
عشق
تو
افتاده
ام
میروم
در
قعر
چاهی
من
سفر
تا
نماند
از
من
یوسف
خبر
من
به
عشق
روشنایی
می
روم
من
بدنبال
رهایی
میروم
من
بدنبال
رهایی
میروم
یوسفم
بستم
دگر
بار
سفر
یوسفم
کنعان
نمیخواهم
دگر
بر
ذلیخایی
دگر
دل
دلده
ام
از
هوای
عشق
تو
افتاده
ام
از
هوای
عشق
تو
افتاده
ام
تو
هنوز
اندر
غم
و
اندر
خم
یک
کوچه
ای
من
هزاران
کوره
راهو
راه
را
طی
کرده
ام
از
حقیقت
می
گریزی
و
زمن
بیگانه
ای
من
بدنبال
حقیقیت
چاه
را
طی
کرده
ام
آنقدر
آسان
نبود
گر
تو
حقیقیت
داشتی
عاشقی
بودم
من
و
دیوانه
ام
پنداشتی
یوسفم
من
عاقبت
از
عشق
کنعان
سوختم
زندگی
دادم
بسی
تا
درس
عشق
آموختم
زندگی
دادم
بسی
تا
درس
عشق
آموختم
یوسفم
بستم
دگر
بار
سفر
یوسفم
کنعان
نمیخواهم
دگر
بر
ذلیخایی
دگر
دل
دلده
ام
از
هوای
عشق
تو
افتاده
ام
از
هوای
عشق
تو
افتاده
ام
Attention! N'hésitez pas à laisser des commentaires.