Текст песни Khodaya - Ali Lohrasbi
تو
رو
از
خاطرم
برده
تب
تلخ
فراموشی
دارم
خو
می
کنم
با
این
فراموشی
و
خاموشی
چرا
چشم
دلم
کوره
عصای
رفتنم
سسته
کدوم
موج
پریشونی
تو
رو
از
ذهن
من
شسته
خدایا
فاصله
تا
من
خودت
گفتی
که
کوتاهه
از
اینجا
که
من
ایستادم
چه
قدر
تا
آسمون
راهه؟
من
از
تکرار
بیزارم،
از
این
لبخند
پژمرده
از
این
احساس
یأسی
که
تو
رو
از
خاطرم
برده
به
تاریکی
گرفتارم،
شبم
گم
کرده
مهتابو
بگیر
از
چشمای
کورم
عذاب
کهنه
ی
خوابو
چرا
گریه
م
نمی
گیره،
مگه
قلب
من
از
سنگه؟
خدایا
من
کجا
می
رم،
کجای
جاده
دلتنگه؟
می
خوام
عاشق
بشم
اما
تب
دنیا
نمی
ذاره
سر
راه
بهشت
من
درخت
سیب
می
کاره
Внимание! Не стесняйтесь оставлять отзывы.