Текст песни Akhar - Shohreh
به
یادم
هست
آن
سوز
زمستان
را
عزیزا
که
چون
خورشید
بر
یخ
بسته
جان
من
دمیدی
به
یادم
هست
آن
پاییز
غمزا
را
که
تنها
بودمو
تنها
تو
اما
ناگهان
از
راه
رسیدی
کبوتروار
در
باغ
سکوتم
از
این
شاخه
به
آن
شاخه
پریدی
مقصد
از
مقصود
ما
هم
دورتر
راه
ناهموار
بودو
همسفر
ناجورتر
در
نهایت
بی
نهایت
خفته
بود
دل
مردد
بودو
هم
آشفته
بود
آسمان
تاریکتر
هر
لحظه
شد
کفتگوها
چون
علفها
هرزه
شد
جز
جدایی
چاره
ای
بهتر
نبود
لحظه
ای
شیرین
تر
از
آخر
نبود
Внимание! Не стесняйтесь оставлять отзывы.