Lyrics Infamous Lover - Alireza Ghorbani
شهره
شهر
عقل
را
همچو
اسیر
می
بری
دوش
نخفت
چشم
من،
چشم
تو
بود
و
لشکری
هر
نفس
از
تو
در
دلم،
شعله
زبانه
می
کشد
جان
من
از
خیال
تو
جرعه
به
جرعه
می
چشد
باز
میان
خواب
خود،
سجده
کنان
نشسته
ام
طعنه
به
آسمان
زده،
هرم
حرم
شکسته
ام
زلف
عبادت
مرا
دست
تو
تاب
می
دهد
کفر
به
دست
خود
مرا
جام
شراب
می
دهد
دست
عطش
به
جان
من
کاسه
آب
می
دهد
کوزه
جان
من
چرا
بوی
شراب
می
دهد؟
بوسه
به
پای
بت
زدم
کعبه
دل
تباه
شد
پرده
به
پرده
آسمان
سوخته
شد
سیاه
شد
Nimble
1 Morning Cup
2 Escaping Drunk
3 Dancing Cloak
4 Blaze
5 Fallen in Alehouse
6 Tear
7 Prostration of Wisdom
8 Infamous Lover
9 Romance
10 To Infinity
Attention! Feel free to leave feedback.