Lyrics Geryeh - Dariush
                                                رازقي 
                                                پرپر 
                                                شد 
،                                                باغ 
                                                در 
                                                چله 
                                                نشست!
 
                                    
                                
                                                تو 
                                                به 
                                                خاك 
                                                افتادي، 
                                                كمر 
                                                عشق 
                                                شكست!
 
                                    
                                
                                                ما 
                                                نشستيم 
                                                    و 
                                                تماشا 
                                                كرديم!
 
                                    
                                
                                                دلم 
                                                مي 
                                                خواد 
                                                گريه 
                                                كنم 
،                                                براي 
                                                قتل 
                                                عام 
                                                گل
 
                                    
                                
                                                براي 
                                                مرگ 
                                                رازقي
 
                                    
                                
                                                دلم 
                                                مي 
                                                خواد 
                                                گريه 
                                                كنم 
،                                                براي 
                                                نابودي 
                                                عشق
 
                                    
                                
                                                واسه 
                                                زوال 
                                                عاشقي
 
                                    
                                
                                                وقتي 
                                                كه 
                                                قلبا 
                                                    و 
                                                گلا 
                                                شكسته 
                                                    و 
                                                پرپر 
                                                شُدن
 
                                    
                                
                                                وقتي 
                                                كه 
                                                باغچه 
                                                هاي 
                                                عشق 
                                                سوختن 
                                                    و 
                                                خاكستر 
                                                شُدن
 
                                    
                                
                                                من 
                                                    و 
                                                تو 
                                                از 
                                                گل 
                                                كاغذي 
                                                باغچه 
                                                اي 
                                                داشتيم 
                                                توي 
                                                خواب
 
                                    
                                
                                                با 
                                                خشتاي 
                                                مقوايي 
                                                خونه 
                                                مي 
                                                ساختيم 
                                                روي 
                                                آب
 
                                    
                                
                                                وقتي 
                                                كه 
                                                ما 
                                                تو 
                                                جشن 
                                                شب 
                                                ستاره 
                                                بارون 
                                                مي 
                                                شديم
 
                                    
                                
                                                وقتي 
                                                كه 
                                                پشت 
                                                سنگر 
                                                سايه 
                                                ها 
                                                پنهون 
                                                مي 
                                                شديم
 
                                    
                                
                                                از 
                                                نوك 
                                                بال 
                                                كفترا 
                                                خونِ 
                                                پريدن 
                                                مي 
                                                چكيد
 
                                    
                                
                                                صداي 
                                                بيداري 
                                                عشق 
                                                رو 
                                                خواب 
                                                شب 
                                                خط 
                                                مي 
                                                كشيد
 
                                    
                                
                                                دلم 
                                                مي 
                                                خواد 
                                                گريه 
                                                كنم 
،                                                براي 
                                                قتل 
                                                عام 
                                                گل
 
                                    
                                
                                                براي 
                                                مرگ 
                                                رازقي
 
                                    
                                
                                                دلم 
                                                مي 
                                                خواد 
                                                گريه 
                                                كنم 
،                                                براي 
                                                نابودي 
                                                عشق
 
                                    
                                
                                                واسه 
                                                زوال 
                                                عاشقي
 
                                    
                                
                                                از 
                                                پشت 
                                                ديواراي 
                                                شهر 
                                                انگار 
                                                صداي 
                                                پا 
                                                مياد
 
                                    
                                
                                                آوازخون 
                                                دربدر 
                                                انگار 
                                                يه 
                                                هم 
                                                صدا 
                                                مي 
                                                خواد
 
                                    
                                
                                                ابر 
                                                سياه 
                                                رفتنيه، 
                                                خورشيد 
                                                دوباره 
                                                در 
                                                مياد
 
                                    
                                
                                                دوباره 
                                                باغچه 
                                                گل 
                                                ميده 
                                                از 
                                                عاشقا 
                                                خبر 
                                                مياد
 
                                    
                                
                                                دلم 
                                                مي 
                                                خواد 
                                                گريه 
                                                كنم 
،                                                براي 
                                                قتل 
                                                عام 
                                                گل
 
                                    
                                
                                                براي 
                                                مرگ 
                                                رازقي
 
                                    
                                
                                                دلم 
                                                مي 
                                                خواد 
                                                گريه 
                                                كنم 
،                                                براي 
                                                نابودي 
                                                عشق
 
                                    
                                
                                                واسه 
                                                زوال 
                                                عاشقي
 
                                    
                                Attention! Feel free to leave feedback.