Lyrics Hadeseh - Dariush
گفتم
تو
چرا
دورتر
از
خواب
و
سرابی،
خواب
و
سرابی
گفتی
که
منم
با
تو
ولیکن
تو
نقابی،
اما
تو
نقابی
فریاد
کشیدم
تو
کجایی،
تو
کجایی
گفتی
که
طلب
کن
تو
مرا
تا
که
بیابی
فریاد
کشیدم
تو
کجایی،
تو
کجایی
گفتی
که
طلب
کن
تو
مرا
تا
که
بیابی
چون
همسفر
عشق
شدی
مرد
سفر
باش
مرد
سفر
باش
هم
منتظر
حادثه
هم
فکر
خطر
باش
فکر
خطر
باش
هر
منزل
این
راه
بیابان
هلاک
است
هر
چشمه
سرابیست
که
بر
سینه
ی
خاک
است
در
سایه
ی
هر
سنگ
اگر
گل
به
زمین
است
نقش
تله
ماریست
که
در
خواب
کمین
است
در
هر
قدمت
خار،
هر
شاخه
سر
دار
در
هر
نفس
آزار،
هر
ثانیه
صد
بار
چون
همسفر
عشق
شدی
مرد
سفر
باش
مرد
سفر
باش
هم
منتظر
حادثه
هم
فکر
خطر
باش
فکر
خطر
باش
گفتم
که
عطش
میکشدم
در
تب
صحرا
گفتی
که
مجوی
آب
و
عطش
باش
سراپا
گفتم
که
نشانم
بده
گر
چشمه
ای
آنجاست
گفتی
چو
شدی
تشنه
ترین،
قلب
تو
دریاست
گفتم
که
در
این
راه،
کو
نقطه
ی
آغاز
گفتی
که
تویی
تو،
خود
پاسخ
این
راز
چون
همسفر
عشق
شدی
مرد
سفر
باش
مرد
سفر
باش
هم
منتظر
حادثه
هم
فکر
خطر
باش
فکر
خطر
باش
چون
همسفر
عشق
شدی
مرد
سفر
باش
مرد
سفر
باش
هم
منتظر
حادثه
هم
فکر
خطر
باش
فکر
خطر
باش
Attention! Feel free to leave feedback.