Lyrics Khak-E Teshneh - Fereydoun
پایان
کاروان
رسولان
بود
رویای
حج
آخر
نجوای
وحی
آمد
در
گوش
آفتاب
به
ناچار
آنک
چراغ
راه
بیاویز
بر
تارک
بلند
ترین
نام
بر
قامت
شریف
ترین
یار
برخواب
گرم
صحرا
بیدار
بود
برکه
باران
ناگه
رسول
صبح
برآمد
بر
تارک
بلندترین
جام
آهسته
چون
دمیدن
خورشید
دستی
به
جام
باده
و
دستی
به
زلف
یار
مثل
لاله
های
مجنون
مثل
ریگای
بیابون
مثل
دلتنگیه
صحرا
مثل
برکه
مثله
بارون
مثل
ابرای
مسافر
مثل
جاده
های
خالی
مثل
قطره
های
کوچیک
ته
ظرفای
سفالی
حتی
اسمون
تنها
چتر
خورشیدشو
وا
کرد
تو
رو
با
تموم
غربت
با
تموم
دل
دا
کرد
تا
گذشتی
از
رو
پله
تارسیدی
به
تماشا
تا
شکفتی
رو
به
خورشید
تا
دمیدی
رو
به
دریا
مثل
لاله
های
مجنتو
مثل
ریگای
بیابون
مثل
دلتنگیه
صحرا
مثل
برکه
مثله
بارون
مثل
ابرای
مسافر
مثل
جاده
های
خالی
مثل
قطره
های
کوچیک
ته
ظرفای
سفالی
حتی
خاک
تشنه
اون
روز
رو
به
آسمون
دعا
کرد
برای
دیدن
تو
دنیا
گره
چشماشو
وا
کرد
دلمون
به
خط
رسیدو
فرق
اسمی
عزلی
شد
بعد
بارونی
که
بارید
همه
جا
رنگ
علی
شد
Attention! Feel free to leave feedback.