Lyrics Kooch - Hojat Ashrafzadeh
جذاب
ترین
حادثه
زندگیم
رفت
دیوانه
ی
دیوانه
ی
دیوانگی
ام
رفت
تو
میروی
و
جان
عزیز
منِ
مغرور
هر
لحظه
به
من
دست
تکان
میدهد
از
دور
انگار
که
تو
آمده
بودی
بروی
زود
که
از
روز
تولد
به
تنت
رخت
سفر
بود
با
این
همه
داغی
که
دلم
دید
و
تبارم
من
این
همه
غم
را
به
دلم
یاد
ندارم
بدرود
امیدم
نفسم
عشق
عزیزم
آهسته
برو
پیشت
سرت
آب
بریزم
رویای
مرا
از
دل
دنیام
گرفتی
من
سوختم
اما
تو
که
آرام
گرفتی
این
منظره
ی
کوچه
تو
را
دشت
ندارد
این
کوچ
همین
کوچ
که
برگشت
ندارد
با
این
همه
داغی
که
دلم
دید
و
تبارم
من
این
همه
غم
را
به
دلم
یاد
ندارم
بدرود
امیدم
نفسم
عشق
عزیزم
آهسته
برو
پیشت
سرت
آب
بریزم
Attention! Feel free to leave feedback.