Mahasty - Bazicheh Lyrics

Lyrics Bazicheh - Mahasty



روحم جسمم شد خسته از بازیچه گشتن
در هر دامی افتادن و از خود گذشتن
آزرده روحم از این بیهوده گفتن
بیهوده راز خود را در دل نهفتن
خفتن در آرزوی خواب تو دیدن
اما ز تیره روزی شبها نخفتن
روحم جسم شده خسته از این بازیچه گشتن
در هردامی افتادن و از خود گذشتن
ای عشق بی ثمر آرامشم مبر
آتش دگر میافروز
عمری نخفته ام
با کس نگفته ام
زین رنجه آشیان سوز
تو کنون مگشا زبان من
مزن آتش غم به جان من
مزن آتش غم به جان من
روحم جسمم شد خسته از بازیچه گشتن
در هر دامی افتادن و از خود گذشتن
آزرده روحم از این بیهوده گفتن
بیهوده راز خود را دل نهفتن
خفتن در آرزوی خواب تو دیدن
اما ز تیره روزی شبها نخفتن
روحم جسمم شد خسته از بازیچه گشتن
در هر دامی افتادن و از خود گذشتن




Mahasty - 40 Mahasty Golden Songs, Vol. 2 - Persian Music
Album 40 Mahasty Golden Songs, Vol. 2 - Persian Music
date of release
13-01-1994




Attention! Feel free to leave feedback.