Lyrics Bikhabar Az Eshgh - Viguen
نه
یاری
تا
کنم
، در
زندگی
، عشقش
بهانه
نه
عشقی
تا
که
من
، از
سوز
آن
، سازم
ترانه
دل
من
خواهد
از
من
، تا
همه
دنیا
بگردم
مگر
پیدا
کنم
، در
عالم
از
، عشقی
نشانه
ز
خاموشی
شود
، افسرده
جانم
گرفته
سر
به
سوی
آسمانم
... .
که
سوزان
کن
دلم
، از
غم
خدایا
دل
بی
غم
نمیخواهم
، خدایا
... .
زمانی
سینه
ام
، کاشانه
ی
، عشق
و
صفا
بود
چو
روی
یار
من
، آیینه
ی
، لطف
خدا
بود
کنون
آیینه
ام
، از
کینه
ی
، دنیا
شگسته
که
یارم
در
بر
، آیینه
ای
، دیگر
نشسته
ز
خاموشی
شود
، افسرده
جانم
گرفته
سر
به
سوی
آسمانم
... .
که
سوزان
کن
دلم
، از
غم
خدایا
دل
بی
غم
نمیخواهم
، خدایا
... .
Attention! Feel free to leave feedback.