paroles de chanson Madare Bozorg - Aref
گیس
سفید
ابرو
سفید
مادر
بزرگ
سیاه
بخت
رو
سفید
مادر
بزرگ
بی
صدای
نا
امیده
گوشه
گیر
قصه
گوی
دیگه
لب
بسته
ی
پیر
قصه
های
تو
هنوزم
یادمه
قصه
ی
ساده
ی
نارج
و
ترنج
قصه
ی
خارکن
و
دیو
و
پیرزن
قصه
ی
سیمرغ
و
اژدها
و
گنج
تو
تموم
قصهات
حرف
من
آومده
بود
روی
لوح
هر
طلسم
اسم
من
حک
شده
بود
وقتی
از
دختر
چین
حرف
میزدی
خودمو
تو
رویا
سنقر
میدیدم
خودمو
با
دختر
خاقان
چین
سوار
یه
اسب
بالدار
میدیدم
شیشه
ی
عمر
دیو
و
تو
رویاهام
به
خود
شاه
پریون
میدادم
آدمای
شهر
سنگستون
اگه
جون
میخواستن
بهشون
جون
میدادم
رو
سفید
مادر
بزرگ
مو
سفید
مادر
بزرگ
قصه
هات
دود
شدن
دیوا
نابود
شدن
نه
دیگه
چشمه
ی
آب
دیگه
نه
شهر
بهار
یا
دیگه
تیغ
طلا
دیگه
نه
اسب
و
سوار
این
منم
مادر
بزرگ
مرد
قلبی
طلسم
شاعری
بدون
قلب
عاشقی
بدون
اسم
چیزی
که
مادر
بزرگ
حالا
باید
بشکنه
نه
دیگه
طلسم
دیو
شیشه
ی
عمر
منه
Attention! N'hésitez pas à laisser des commentaires.