paroles de chanson Marge Shab - Dariush
برای
من
که
در
بندم
چه
اندوه
آوری
ای
تن
فراز
وحشت
داری
فرود
خنجری
ای
تن
غم
آزادگی
دارم
به
تن
دلبستگی
تا
کی؟
به
من
بخشیده
دلسنگی
شکستنهای
پی
در
پی
(در
این
غوغای
مردم
کش)
(در
این
شهر
به
خون
خفتن)
(خوشا
در
چنگ
شب
مردن)
(ولی
از
مرگ
شب
گفتن)
چرا
تن
زنده
و
عاشق
کنار
مرگ
فرسودن
چرا
دلتنگ
آزادی
گرفتار
قفس
بودن
قفس
بشکن
که
بیزارم
از
آب
و
دانه
در
زندان
خوشا
پرواز
ما
حتی
به
باغ
خشک
بی
باران
(در
این
غوغای
مردم
کش)
(در
این
شهر
به
خون
خفتن)
(خوشا
در
چنگ
شب
مردن)
(ولی
از
مرگ
شب
گفتن)
در
آوار
شب
و
دشنه
چکد
از
قلب
من
خونآب
که
میبینم
من
عاشق
چه
ماری
خفته
در
محراب
خوشا
از
بند
تن
رستن
پی
آزادی
انسان
نمیترسم
من
از
بخشش
که
اینک
سر
که
اینک
جان
(در
این
غوغای
مردم
کش)
(در
این
شهر
به
خون
خفتن)
(خوشا
در
چنگ
شب
مردن)
(ولی
از
مرگ
شب
گفتن)
اگر
پیرم
اگر
برنا
اگر
برنای
دلپیرم
به
راه
خیل
جان
بر
کف
که
میمیرند،
میمیرم
اگر
سرخورده
از
خویشم
من
مغرور
دشمن
شاد
برای
فتح
شهر
خون
تو
را
کم
دارم
ای
فریاد
(در
این
غوغای
مردم
کش)
(در
این
شهر
به
خون
خفتن)
(خوشا
در
چنگ
شب
مردن)
(ولی
از
مرگ
شب
گفتن)
(در
این
غوغای
مردم
کش)
(در
این
شهر
به
خون
خفتن)
Attention! N'hésitez pas à laisser des commentaires.