paroles de chanson Charkheh Falak - Habib
دریا
که
از
رود
جدا
خواهی
رفت
در
پرده
اسرار
فنا
خواهی
رفت
می
نوش
ندانی
از
کجا
آمده
ای
خوش
باش
ندانی
به
کجا
خواهی
رفت
این
کوضه
چو
من
عاشقه
زاری
بود
ه
است
در
بند
سره
ظلف
نگاری
بوده
است
این
دستی
که
بر
گردن
او
می
بینی
دستیست
که
بر
گردن
یاری
بوده
است
ای
چرخ
فلک
خرابی
از
کینه
توست
بیداد
گری
شیوه
دیرینه
توست
ای
خاک
اگر
سینه
تو
بشکافند
از
گوهر
قیمتی
که
در
سینه
توست
آن
قبر
که
جمشید
در
آن
جای
گرفت
آهو
بچه
کرد
و
ربه
آرام
گرفت
بهرام
که
گور
کرفتی
این
همه
عمر
دیدی
که
چگونه
گور
بهرام
گرفته
Attention! N'hésitez pas à laisser des commentaires.